🖊 به بهانۀ 80 ساله شدن تأثیرگذارترین متفکر ایرانی
سروش، چگونه سروش شد؟/ با کریمان کارها دشوار نیست...
این نوشته به مناسبت هشتادسالگی دکتر عبدالکریم سروش، تصویری جامع از مسیر فکری، فرهنگی و سیاسی او ارائه میدهد و میکوشد توضیح دهد که چرا سروش در میان متفکران ایرانی معاصر جایگاهی یگانه دارد. نویسنده بحث را از این نکته آغاز میکند که در جامعهای گرفتار مسائل معیشتی و نگرانیهای روزمره، پرداختن به سالروز یک متفکر شاید در نگاه نخست کماهمیت جلوه کند، اما تأثیر عمیق و ماندگار سروش در حیات فکری ایران، چنین بیتوجهیای را ناممکن میسازد.
سروش برخلاف بسیاری از روشنفکران ایرانی که در یک حوزه خاص متمرکز ماندهاند، در عرصههای متعددی حضور فعال و اثرگذار داشته است. در حوزه دین، او به عنوان برجستهترین چهره روشنفکری دینی شناخته میشود؛ روشنفکریای که دینداری را نفی نمیکند، بلکه میکوشد آن را از قالبهای جزماندیشانه و نهادی برهاند و به ساحتی معرفتی، پویا و انسانی نزدیک کند. سروش بر آشتی دادن سنت و تجدد تأکید دارد و پروژه فکری خود را تلاشی برای فعال کردن سنت دینی در جهان مدرن میداند، بیآنکه اسیر تعصب یا تکرار مفاهیم کهنه شود.
در حوزه علم، تحصیلات دانشگاهی او در داروسازی، شیمی و سپس فلسفه علم، نقش مهمی در شکلگیری نگاه چندبعدیاش داشته است. او نه علم را به دین فرو میکاهد و نه دین را با معیارهای سادهانگارانه علمی میسنجد. همین آشنایی عمیق با علم جدید سبب شده نگاه انتقادی به فقهمحوری رایج در نهاد دین داشته باشد و بر جنبههای ادبی، اخلاقی و معنوی دین تأکید ورزد.
در عرصه سیاست، سروش هرگز منزوی یا بیتفاوت نبوده است. از سالهای پیش از انقلاب تا دهههای پس از آن، همواره حضوری فعال داشته و در بزنگاههایی مانند دوم خرداد ۱۳۷۶ تأثیری جدی بر فضای فکری و سیاسی کشور گذاشته است. در عین حال، برخی کنشهای سیاسی او، بهویژه حضور در ستاد انقلاب فرهنگی، همچنان محل نقد و مناقشه باقی مانده و نویسنده نیز از کنار این نقاط تاریک با اغماض عبور نمیکند.
آزادی یکی از مفاهیم محوری در اندیشه سروش است. او از زور، چه در عرصه معرفت و چه در سیاست، بیزار است و همین زورناپذیری، او را به دفاع از پلورالیسم، تساهل و لیبرالیسم فکری سوق داده است، هرچند در سالهای اخیر نسبت به عملکرد دولتهای مدعی لیبرالیسم نیز نگاه انتقادیتری پیدا کرده است.
عرفان و انس عمیق با مولانا، بُعدی دیگر از شخصیت فکری سروش را شکل میدهد. سالها تدریس و تفسیر مثنوی، نهتنها به آثار علمی و تصحیح متون انجامیده، بلکه نگرش او به دین، ایمان و انسان را نرمتر، شاعرانهتر و پویاتر کرده است. از دل همین تجربه عرفانی است که ایده ایمان نوشونده و دینداری سیال در اندیشه او پررنگ میشود.
سروش در حوزه حقوق بشر نیز گرچه فعال حقوقی به معنای مصطلح نیست، اما نگاه انسانی و جهانشمول به کرامت انسان دارد و حقوق بشر را یکی از دستاوردهای بنیادین دنیای جدید میداند. نظریهپردازی، وجه تمایز مهم دیگر اوست؛ از قبض و بسط شریعت گرفته تا تجربه نبوی، رؤیای رسولانه و بحث دین و قدرت، همگی نشان میدهد که او صرفاً مفسر اندیشه دیگران نیست، بلکه خود مولد ایده است، حتی اگر این ایدهها واکنشهای تند و گسترده برانگیزند.
سروش فیلسوفی است که با ادبیات، الهیات و رسانه پیوند خورده و زبان فارسی را با مهارتی کمنظیر به کار میگیرد. آشنایی عمیق او با رسانه و قدرت بیان، باعث شده اندیشهاش فراتر از محافل دانشگاهی، در سطح عمومی جامعه نیز شنیده شود. نوآوری مداوم، پرهیز از تکرار، و جسارت در طرح سخن تازه، از او چهرهای ساخته که همواره محل بحث و توجه است.
نتیجهگیری
جایگاه ویژه دکتر عبدالکریم سروش حاصل یک عامل یا یک نظریه خاص نیست، بلکه نتیجه همنشینی چند ویژگی کمجمع در یک فرد است: دینداری اندیشمندانه، آشنایی عمیق با علم جدید، کنشگری سیاسی، حساسیت جدی نسبت به آزادی، انس با عرفان، جسارت نظریهپردازی، تسلط زبانی و فهم رسانه. سروش متفکری است که هم الهامبخش بوده و هم مناقشهبرانگیز، و درست همین دوگانگی سبب زنده ماندن و اثرگذاری مداوم او شده است.
سروش را نمیتوان صرفاً با دوستداشتن یا نپسندیدن سنجید؛ او پدیدهای است که فهم اندیشه معاصر ایران بدون در نظر گرفتن نقش و آثارش ناقص میماند. سروش نماد تلاشی پیگیر برای آشتی دادن ایمان و عقل، سنت و تجدد و اخلاق و آزادی است؛ تلاشی که هرچند بیهزینه و بیخطا نبوده، اما افقهای تازهای در برابر اندیشه دینی و روشنفکری ایرانی گشوده است.
