اگر از رفتارهای دیگران خوشمان نمی آید، مشکل را در درون خود جستجو کنیم.

 

 

 

 

خانم لوئیز هی در کتاب شفای زندگی خود می نویسد که:

اگر از رفتارهای دیگران خوشمان نمی آید، مشکل را در درون خود جستجو کنیم.

1- یا در جایی دیگر، همان رفتار را تکرار می کنیم.

2- یا اینکه باور اشتباهی در ذهن ما شکل گرفته که با این رفتارها مواجه می شویم.

در هر دو حالت، باید روی خودمان کار کنیم تا دنیای اطرافمان نیز بهتر شود.

✿همه ما در زندگیمان با اتفاقاتی مواجه شدیم که اصلاً برایمان خوشایند نبوده و در آن لحظه به خودمان گفتیم که چرا هر چه آدم فلان است گیر من می افتند، خسته شدم از بس...

✿مثال هایی می زنم تا کمی ملموس تر به موضوع نگاه کنید: 

✿مریم پنج سال سابقه کار دارد و تا حالا سه تا رئیس  عوض کردند، هر دفعه از محیط کارش و نحوه رفتار رئیسش شکایت می کند که "خیلی آدم گیریه"" حسابی منو کلافه کرده" و ...

✿علی می گوید با هر کسی دوست می شوم، از من سوء استفاده می کند. نمی شود به هیچ کس اعتماد کرد.

✿رضا می گوید نمی دانم چرا هر کس به من می رسد بهم دروغ میگه، حالم از دروغ گفتن دیگران بد شده.

✿زهرا می گوید هیچ کدام از کارمند هایم احساس مسئولیت ندارند و حرف شنوی ندارند.

✿حالا بر اساس جملاتی که از خانم لوئیز هی نوشتم، یک بار دیگه با تفکر بیشتری، مثال ها را  بخوانید و موارد دیگری که خودتان در زندگی با آن ها مواجه هستید و برایتان تکرار می شود را با در نظر گرفتن دو حالت گفته شده، بررسی کنید و برایشان کاری انجام بدهید.

مثلا در مورد مریم:

1- او باید ببیند که آیا خودش هم این گیر دادن ها را در جاهای دیگر زندگی اش، مثلا با همسرش و بچه هایش و ... دارد یا نه؟

2-اگر جواب حالت اول، منفی بود و مریم چنین کاری را در جاهای دیگر انجام نمی دهد، پس او باید باورهایش را ارزیابی کند، شاید او باور دارد که همه رئیس ها اینگونه هستند، آدم های گیری هستند.

هر کدام از دو حالت بالا که باشد، مریم می تواند روی رفتارها و باورهایش کار کند ، تا بتواند آرامش بیشتری را در زندگی تجربه کند.

 

✿شما چطور؟؟؟آیا می خواهید بطور دقیق تر، با بررسی این دو حالت، در مواردی که برایتان اذیت کننده است، کاری انجام بدهید؟

 

 

 

✿ بهروز و پیروز باشید ✿

✿ سید سروش سیدی فرد ✿

 

 

 

 

طرحواره درمانی

 

 

 

 

 

 

 

 

طرح‌‌واره درمانی رویکردی درمانی در روان شناسی است که توسط جفری یانگ پایه‌گذاری شده ‌است و برای درمان اختلالات شخصیت و اختلالات مزمنِ محور II راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی ( DSM ) ، مانند بیمارانی که به سایر درمان‌ها مثل درمان کلاسیک شناختی رفتاری پاسخ نداده‌اند یا بازگشت علایم را دارند به کار می‌رود.

طرح‌واره درمانی، رویکردی یکپارچه ‌نگر است که از ترکیب نظریه‌ها و تکنیک‌هایی که از قبل وجود داشته‌اند حاصل شده ‌است؛ مانند درمان C.B.T ، روان تحلیلی روابط شیء، نظریه‌ی دلبستگی و گشتالت درمانی...... . 

 

 

 

پیش‌درآمد

چهار مفهوم اساسی در طرح‌واره درمانی شامل طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه، سبک‌های مقابله‌ای، حالات خلقی و نیازهای هیجانی اساسی هستند:

در روان شناسی شناختی، طرح‌واره، یک الگوی سازمان یافته از تفکر و رفتار است. طرح‌واره، همچنین می‌تواند به عنوان یک چهارچوب ذهنی از ایده‌های از پیش شکل گرفته شده تعریف شود. همچنین، می‌توان طرح‌واره را قالب و چهارچوبی که نمایانگر مفاهیم جهان برای فرد است یا یک سیستم سازمان دهی و ادراک اطلاعات جدید دانست. طرح‌واره‌ها، باورهای ناهشیار و ناسازگار درباره‌ی خودمان، دیگران و دنیا هستند که آنقدر برایمان واقعی و بدیهی اند که آن‌ها را واقعیت محض می‌پنداریم و افسار افکار و هیجانات و رفتارهای ما را در دست می‌گیرند و باعث آشفتگی و نارضایتی در روابط عاطفی و بین فردی و شغلی می‌شوند.

 

۱. در طرح‌واره درمانی، به طور مشخص منظور از طرح‌واره، طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه‌اند که الگوهای معیوب از ادراک، هیجان و احساس فیزیکی و جسمی در طول عمر فرد هستند. معمولاً طرح‌واره‌ها شکل باور درباره‌ی خود و جهان را پیدا می‌کنند.

برای مثال، فردی با یک طرح‌واره‌ی طرد، می‌تواند درباره‌ی ارزشمندی اش از دید دیگران، بسیار حساس شود که این ممکن است فرد را در حوزه ارتباطات بین فردی اش هراسان یا غمگین کند.

 

 

۲. سبک‌های مقابله‌ای، واکنش‌های رفتاری یک شخص به طرح‌واره‌هایش است. سه سبک مقابله‌ای بالقوه وجود دارد. در «اجتناب» شخص تلاش می‌کند تا از موقعیت‌هایی که طرح‌واره‌ی معیوبش را فعال می‌کند دوری کند. در «تسلیم» فرد منفعلانه طرح‌واره‌ی معیوبش را قبول می‌کند و تلاشی برای مقابله‌ی مناسب با آن نمی‌کند و تغییر رفتاری در موقع بروز نتایج ناخوشایند اجتناب ناپذیر از خود نشان نمی‌دهد. «در جبران افراطی» که به آن «واکنش افراطی» نیز می‌گویند، فرد برای اینکه اجازه ندهد عواقب ناخوشایند ناشی از یک طرح‌واره اش به وقوع بپیوندد، تلاش خیلی زیاد و اضافه انجام می‌دهد. این سبک‌های مقابله‌ای ناسازگار (اجتناب، تسلیم و جبران افراطی) معمولاً باعث می‌شوند که طرح‌واره‌ها تقویت شوند.

به مثال زیر در مورد طرد و جدایی توجه کنید:

وقتی فردی که سبک مقابله‌ای اجتنابی دارد، تصور می‌کند که رابطه اش با خطر جدایی مواجه است، احتمالاً طوری رفتار می‌کند که نزدیکی و صمیمیت در رابطه را محدود کند تا خود را از اینکه مورد رها شدن قرار بگیرد محافظت کند.

نتیجه‌ی این رفتار، که تنهایی یا حتی از دست دادن آن رابطه است می‌تواند به سادگی همان طرح‌واره‌ی طرد و رها شدگی فرد را تقویت و تأیید کند.

مثال دیگر می‌تواند در مورد طرح‌واره‌ی نقص و شرم باشد: فردی که سبک مقابله‌ای اجتنابی دارد احتمالاً از موقعیت‌هایی که ممکن است در آن‌ها احساس ضعیف و کامل نبودن کند دوری کند یا تلاش کند که احساسات منفی و ناخوشایند خود را از طریق پرت کردن حواس از موضوع به جای پرداختن به آن یا از طریق انواع اعتیاد خنثی کند. فردی که سبک مقابله‌ای تسلیم دارد، احتمالاً بحران‌ها را بدون محافظت و مراقبت از خود تحمل می‌کند. فردی که سبک مقابله‌ای جبران افراطی دارد احتمالاً تلاش خیلی مضاعفی برای ابر انسان بودن و کامل بودن به خرج می‌دهد.

 

 

۳. ذهنیت طرح‌واره‌ای: حالات ذهنی هستند از مجموع طرح‌واره‌ها و سبک‌های مقابله‌ای فرد که به صورت «نوع بودن» او در موقعیت‌های مختلف خاص یا متداول دیده می‌شود.

برای مثال، ذهنیت کودک آسیب‌پذیر می‌تواند حالت ذهنی و روانشناختی باشد که شامل طرح‌واره‌های طرد، نقص، سوء‎استفاده / بد رفتاری و یک سبک مقابله‌ای تسلیم به این طرح‌واره‌ها باشد.

 

 

۴. اگر نیازهای هیجانی اساسی فرد در کودکی تأمین نشده باشند، آن وقت طرح‌واره‌ها، سبک‌های مقابله‌ای و حالات خلقی خاصی، می‌توانند شکل بگیرند. برخی از نیازهای اساسی که مشخص شده‌اند شامل: ارتباط، صمیمیت، روان بودن و خودمختاری. برای مثال، کودکی با نیازهای برآورده نشده در زمینه‌ی ارتباط (به دلیل از دست دادن والدین در اثر فوت، طلاق یا اعتیاد) ممکن است طرح‌واره‌ی طرد و رها شدگی را در خود شکل دهد.

 

هدف طرح‌واره درمانی: کمک به بیماران برای برآورده کردن نیازهای هیجانی اساسی شان از طریق یادگیری

  • درمان کردن طرح‌واره از طریق کاهش دادن شدت خاطرات هیجانی به وجود آورنده‌ی طرح‌واره و کاهش دادن شدت حساسیت بدنی و فیزیکی و تغییر الگوهای شناختی مرتبط با طرح‌واره.
  • جایگزین کردن سبک‌های مقابله‌ای ناسازگار با الگوهای رفتار سازگارانه.

تکنیک‌هایی که در طرح‌واره درمانی استفاده می‌شوند شامل بازسازی تصویر ذهنی و گفتگو با صندلی خالی و ..... است. مطالعات زیادی در مورد اثربخشی انجام شده که نشان دهنده‌ی اثرات مفید آن هستند.

طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه

طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه الگوهای هیجانی و شناختی معیوبی هستند که از دوران کودکی شکل می‌گیرند و در طول زندگی تکرار می‌شوند. آن‌ها ممکن است از خاطرات هیجانی خاصی مانند یک آسیب در گذشته، خاطرهٔ یک اتفاق بسیار تلخ، ترس، مورد سوء‎استفاده قرار گرفتن، مورد غفلت قرار گرفتن، نیاز به امنیت برآورده نشده، طرد شدن، یا در کل کمبود عواطف انسانی نرمال در گذشته، شکل گرفته باشند. هرقدر که طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه شدیدتر باشند، زمانی که طرح‌واره در موقعیت فعال می‌شود هیجانات منفی شدیدتر ی را فرد تجربه می‌کند و اثراتش طولانی‌تر هم باقی می‌ماند. هرقدر که طرح‌واره ناسازگار گسترده‌تر باشد، موقعیت‌های بسیار بیشتری آن را تحریک می‌کنند و فعال می‌شود.

حوزه‌های طرح‌واره‌ها

حوزه‌های طرح‌واره‌ها شامل ۵ طبقه‌بندی از نیازهای برآورده نشده هستند که به صورت ۱۸ گروه طرح‌واره ناسازگار اولیه درآمده‌اند و توسط یانگ، کلاسکو و ویشار تبیین شده‌اند.

الف) بریدگی و طرد که شامل ۵ طرح‌واره است:

  1. طرد و رهاشدگی
  2. بی‌اعتمادی / بد رفتاری
  3. محرومیت هیجانی
  4. نقص و شرم
  5. بیگانگی و انزوای اجتماعی

ب) استقلال و عملکرد مختل شده که شامل ۴ طرح‌واره است:

  1. وابستگی / بی کفایتی
  2. آسیب‌پذیری نسبت به بیماری و ضرر
  3. گرفتار / خود تحول نیافته
  4. شکست

ج) محدودیت‌های مختل که شامل ۲ طرح‌واره است:

  1. استحقاق / بزرگ منشی
  2. خود کنترلی و خود انضباطی نا کافی

د) دیگر جهت‌مندی که شامل ۳ طرح‌واره است:

  1. اطاعت
  2. ایثار
  3. تأییدطلبی

ه) گوش به زنگی بیش از حد و بازداری که شامل ۴ طرح‌واره است:

  1. منفی گرایی / بدبینی
  2. تنبیه گرایی
  3. استانداردهای سفت و سخت / انتقاد جویی
  4. بازداری هیجانی

ذهنیت طرح‌واره‌ای

حالات ذهنی هستند که هر انسانی ممکن است آن‌ها را در عمر خود تجربه کند. ذهنیت‌های طرح‌واره‌ای، از مجموعه‌ای از طرح‌واره‌ها و سبک‌های مقابله‌ای تشکیل شده‌است... موقعیت‌های زندگی که فرد آن‌ها را آزار دهنده و نامطلوب می‌داند یا خاطرات بدی را در او برمی‌انگیزاند، محرک نام دارند که طرح‌واره‌های هیجانی را فعال می‌کنند.

در افرادی که از نظر روانشناختی سلامت هستند طرح‌واره‌ها ملایم و انعطاف‌پذیرند و به راحتی توسط سایر حوزه‌های شخصیتی فرد تعدیل و مدیریت می‌شوند. اما در افرادی با اختلالات شخصیت، طرح‌واره‌های هیجانی شدیدتر و وخیم تر و غیر قابل انعطاف هستند و به نظر، جدا از سایر ابعاد شخصیتی فرد می‌آیند.

برنامه‌ی درمانی در طرح‌واره درمانی عموماً شامل سه دسته‌ی اساسی از تکنیک‌هاست

شناختی، تجربی و رفتاری

تکنیک‌های شناختی بر اساس درمان شناختی رفتاری کلاسیک و تکنیک‌هایش بسط پیدا کرده‌اند مثل بررسی سود و زیان یک طرح‌واره و بررسی شواهد و اعتبار یک طرح‌واره یا طراحی یک گفتگو بین وجه طرح‌واره و وجه بدون طرح‌واره‌ی شخصیت فرد. استراتژی‌های رفتاری شکستن الگوهای معیوب بر اساس تکنیک‌های رفتار درمانی کلاسیک پایه‌گذاری شده‌اند مثل تمرین ایفای نقش در یک تعامل و سپس بررسی و ارزیابی تعامل به عنوان تکلیف خانگی.

استراتژی‌های هیجانی و تجربی بر اساس گشتالت درمانی سایکو دراما طراحی شده‌اند و همین‌طور تکنیک‌های تصویر سازی و تجسم.

تکنیک‌های خاصی، معمولاً به صورت فلش کارت‌هایی که پیام‌های درمانی مهمی دارند و در جلسه‌ی درمان نوشته می‌شوند، اجرا می‌شود. همچنین دفترچه خاطرات طرح‌واره محور که کتابچه ایست که توسط مراجع در بین جلسات پر می‌شود و پیشرفت مراجع را در رابطه با تمامی مفاهیم نظری در طرح‌واره درمانی گزارش می‌کند.

یکی از کلیدی‌ترین تکنیک‌های طرح‌واره درمانی، استفاده از رابطه‌ی درمانی در طی پروسه‌ای اثربخش به نام باز والدینی حد و مرز دار است.

طرح‌واره درمانی و روان تحلیلی

از دیدگاه روان درمانی یکپارچه نگر باز والدینی حد و مرز دار و تکنیک‌های تجربی، به‌خصوص در مورد تغییر ذهنیت‌ها را می‌توان به عنوان تغییرات فعال آنچه که در روان تحلیلی روابط شی نام دارد در نظر گرفت.

 

از نظر تاریخی، مسیر اصلی روان تحلیلی همواره تمایل به پس زدن تکنیک‌های فعال داشته اما روان تحلیلی مبتنی بر رابطه در عصر حاضر نسبت به تکنیک‌های فعال پذیراتر است.

این نکته قابل توجه است که در مقایسه‌ای هم سطح بین درمان روان تحلیلی با رویکرد روابط شی‌ء و طرح‌واره درمانی، طرح‌واره درمانی نتایج بهتری داشته‌است.

 

 

تکمیل گرایی و کمال گرایی

در این قسمت میخام روی طرحواره دیگری کار کنیم که ما غالبا به دو دلیل مهم در انجام کار ها تعلل می ورزیم و تنبلی می کنیم : تکمیل گرایی و کمال گرایی. 

تکمیل گرایی یعنی میل و گرایش به تمام کردن. در این وضعیت قبل از شروع کار و فعالیت، مدام فکر می کنیم که چطور کار رو تموم کنم؟ به چه ترتیب و طریقی کل کار رو به سرانجام برسونم؟ اگه میخام کنکور بدم، هنوز شروع نکرده به این فکر میکنم که چطور این همه منابع رو مطالعه کنم؟ وای این همه پروژه نصف و نیمه در محل کارم رو چطور به اتمام برسونم؟... رویا پردازی و تخیل درباره سال های سال زندگی مشترک و مشکلات آن، درحالی که هنوز وارد رابطه نشدیم! تصورات عجیب و غریب برای آینده جهان و تربیت فرزندانمان حتی زمانی که هنوز اقدامی برای فرزنددار شدن نکردیم! کیلومتر ها راهپیمایی یا دویدن ورزشی امروز رو چطور به پایان برسونم... تکمیل گرایی حتی اجازه نمیده کار رو شروع کنیم چه برسه به اتمام اون... صدایی مدام در ذهن نجوا میکنه که اگه نمیتونی کاری رو درست و کامل انجام بدی، اصلا اونو انجام نده... ما هم این پیام درونی رو میپذیریم که اگه ممکنه نتونیم کاری رو به اتمام برسونیم بهتره اصلا درباره آن تلاشی نکنیم..... اما برای غلبه بر این گرایش و مانع که نتیجه طرحواره و تله ی معیار های سرسختانه است، میتونیم به خودمون بگیم که قرار نیست کل کار همون ابتدا انجام بشه بلکه هر کاری هر چقدر بزرگ با اقدامات کوچولو و پله پله به سرانجام خواهد رسید... کار رو آغاز کنیم متوجه میشیم اوضاع آنقدر هم که تصور میکردیم دشوار و پیچیده نیست... در این مسأله، کوچکترین اقدام ممکن، بهترین اقدام است. مدام به خود یادآوری کنیم که قرار نیست کل کار یکجا انجام بشود...

کمال گرایی یعنی انجام کار بدون هیچگونه نقص و ایراد و اشکال. در این وضعیت که نتیجه تله معیار های سرسختانه است، فرد کاری که باید انجام بده رو مدام به تعویق میندازه چون یک منتقد درونی هر اقدام او را به بار انتقاد میگیره و حتی اجازه نمیده شروع رو انجام بده چه برسه به انجام و پایان... 

ندای درونی کمالگرایی چنین است: تو نمیتونی، تو برای اینکار مناسب نیستی، دیگران در انجام این کار خیلی بهتر از تو هستند، درباره خودت چه خیالی کردی که میتونی این کار رو انجام بدی، باید بیشتر و بیشتر تجربه بدست بیاری، اگه شکست خوردی چی؟! و ... 

ایده آل گرایی لزوماً ربطی به زندگی واقعی نداره... ایده آل ها غالباً وجودی ذهنی دارند... در واقع ایده آل گرایی نوعی راه فرار از تن دادن به ماجراهای سفر زندگی است... راه فراری شیک و زیبا...

شاید در پس این نقاب زیبای کمال گرایی، ترس و وحشتی پنهان شده است که حاضر نیست با موانع و سختی های زندگی روبه رو شود، پس کمال، کامل و ایده آل نبودن رو بهانه میکنه برای وارد نشدن به گود انجام کار... 

برای غلبه بر این مانع ذهنی مدام به خودمون بگیم که من نمیخام کار بی عیب و نقص انجام بدم، اصلاً میخام کاری انجام بدم که عیب و ایراد و نقص داشته باشه... هر روز مقدار کوچکی از کار را انجام بدیم و به مرور نواقص را بر طرف کنیم، خواهیم دید که نتیجه رضایت بخش است. 

در پایان جمله ای دوست داشتنی از ناپلئون هین را دوست دارم که گفته است: 

«منتظر نمانید. هیچ وقت زمان درست از راه نخواهد رسید. از همان جایی که ایستاده اید آغاز کنید و با هر ابزاری که در اختیار دارید شروع کنید؛ ابزار های بهتر را در طول مسیر خواهید یافت.»

 

رنج های کودکی

بازآفرینی ناخودآگاه زخم های کودکی ==>> طرحواره یا تله های زندگی...

اما بزارید با داستان پیش بریم... مثلا یک آدمی در تمام زمینه های زندگی موفقه اما در عشق و انتخاب آدمی که قراره با هاش ازدواح کنه دچار یک خطای عظیمی میشه.. عاشق آدم هایی میشه که همیشه بهش آسیب میزنن و با کسی ازدواج کرده که به شدت سرکوب گر و حتی آسیب فیزیکی بهش میزنه... سؤل عجیبی پیش میاد که این آدم دانشگاهی و موفق چجوری میتونه در عشق اشتباه کنه... جفری یانگ (بنیانگذار طرحواره درمانی) توضیح میده که در تله ای گیر افتاده یعنی داره ضعف های کودکیشو بازآفرینی میکنه.... این آدم یک مادری داره و براش سؤال بود این ازدواج چه منطقی میتونه داشته باشه... کسی که میدونی به شما آسیب میزنه رو چجوری میتونی دوست داشته باشی؟؟؟؟ مادر این آدم خیلی شبیه همسرش رفتار میکرد، مقایسه میکرد، سرکوب میکرد و تنبیه فیزیکی میکرد در کودکی... در واقع این آدم زخمش در کودکی اینه که عشق رو از سرچشمه مادر که به صورت دردناک تجربه کرده و رفته در ناخودآگاهش و در بزرگسالی بدون اینکه بدونه، بازآفرینی میکنه و عاشق آدم هایی میشه که اون زخم رو براش تداعی میکنن... مثال دیگه کسی که خیلی دوست داره همه چیز رو کنترل کنه... یعنی یک شک عظیم درونش هست که جهان ناامنه... من باید خیلی مواظب بچه هام باشم... محدود میکنه بچه هاشو... توی رابطه با همسرش همینطور... دائم مراقبت میکنه... شک میکنه... جفری یانگ میگه ریشه رفتار این آدم در کودکیشه... اون جایی که از کودکیش احساس شدید ناامنی کرده و این زخمشه و رفته توی ناخودآگاهش و بدون اینکه بدونه داره بازآفرینی میکنه... داره با عینکی به جهان نگاه میکنه که از پشت این عینک جهان جایی به شدت ناامنه مگر اینکه ما کنترلش کنیم... آدما ما رو رها میکنند مگر اینکه کنترلشون کنیم............ در طرحواره درمانی 11 تا تله زندگی داریم . چرا بهش میگیم تله زندگی چون در اون گیر افتادیم و بدون اینکه بدونیم رفتار میکنیم... اما من سعی میکنم 2 تا از این تله ها رو در این قسمت توضیح بدم... 

تله ی رها شدگی:مال آدمایی هست که زخم کودکشون احساس عدم امنیته... چه بچه هایی احساس عدم امنیت میکنن؟ مثلاً بچه ای که پدر و مادرش رو در کودکی از دست میده... فکر کنید کودکی با این خیال در دنیا زندگی میکنه که پدر و مادرش همیشه مراقبشن... حالا به علت طلاق یا مرگ یا هر چی.... زمین زیر پاش سست میشه و بچه احساس ناامنی میکنه... فکر کنید پدر و مادر بچه ای دائم با هم دعوا میکنن... وقتی بچه دعوای پدر و مادر رو میبینه، منبع امنیت بچه این دو نفر با تمام وجود بچه احساس ناامنی میکنه... اینها ادله ای بر اینست که در کودکی احساس شدید ناامنی کنند... این زخم او میشه و به ناخودآگاهش میره... جفری یانگ میگه به سه صورت میتونه حالت بازآفرینی این بچه باشه: 1. حمله 2. تسلیم 3. فرار....... مرور کنیم... یه بجه ای تله ی رها شدگی داره... ریشه ی این تله زخم ناامنی است... یک اتفاقی در کودکیش افتاده احساس ناامنی کرده و ممکنه با حمله یا تسلیم یا فرار سعی کنه بازآفرینی کنه........... اگه حمله کنه این احساس ناامنیشو با حمله کردن به آدما و جهان میخاد التیام بخشه... مثلا کسی که حساس است به اینکه همسرش حتما بهش خیانت میکنه درواقع هیچ شواهدی نیست که بهش خیانت میشه اما دائماً بی قراری میکنه و به ایمان و یقین راجع به رابطه اش نمیرسه... ریشه ی زخم این آدم در کودکی اینه که پدر و مادرش خیانت کرده و پیش فرضی که او از جهان دارد که اگر پدر من میتونه خیانت کنه پس هر کس و هر زوجی میتونه خیانت کنه مگر اینکه ما کنترلش کنیم... مگر با حمله کردن، چک کردن و بی قراری همیشگی سعی کنیم کنترلش کنیم... در واقع در حمله ما تفنگ میگیریم به دست مون و به سمت جهان شلیک میکنیم و میگیم به من آسیب نزن و تهدیدشون میکنیم که ما رو رها نکنن چون پیش فرض این است که قرار است همه ما رو رها کنند به خاطر زخم دوره کودکی............... یک نفر دیگه مثل من ممکنه تله ی تسلیم رو داشته باشه. تسلیم اینست که ما به دیگران حمله نمیکنیم بلکه به دیگران باج میدهیم یعنی یک احساس ناامنی در کودکی داریم به یک دلیل یا زخم میتونه بیماری یکی از والدین باشه یا یک اتفاق یا جنگ (تله ها میتونن نسلی باشن) و برای اینکه بتونیم آدم ها رو نگه داریم و رهامون نکنن، بهشون باج میدیم... در واقع در تسلیم ما تفنگ رو به دست طرف مقابل میدیم و میگیم هر چی تو میگی... تسلیم... فقط مرا رها نکن... نشانه اش این است که برای همه ی آدم ها کار های زیادی انجام میدیم اما اگه یک نفر برای ما کاری انجام بده با همه وجود احساس اضطراب میکنیم... چون این من هستم که باید باج بدهم و احساس میکنم اگه باج ندم و تسلیم نشوم، آدم ها رهایمان میکنن..........سومین قسمت فرار است... ما در فرار تفنگ رو میزاریم روی شقیقه جمجمه مون و از ترس مرگ خودکشی میکنیم. از ترس اینکه همه قرار است ما رو رها کنند اصلا وارد رابطه نمیشیم... مورد خیلی خوب برای ازدواج هست اما از همش می ترسه... یک ایرادی پیدا میکنه که بالاخره وارد این رابطه صمیمی نشه... چون فرد میتونه احساس کنه که صمیمیت دردناکه... آخرش منجر به رها شدن ها میشه.............. زخم دوره کودکی میره تو ناخودآگاه و شروع میکنیم به بازآفرینی کردن یا با حمله یا تسلیم یا فرار....

تله ی نقص و شرم: مال آدماییه که در کودکی دائما نقص هاشونو بهشون گوشزد کردند و از شرمنده کردن شون برای تربیت کردن شون استفاده میکنند... اما فرزندان اول خانواده معمولاً این تله رو دارن... ژان ژاک روسو (آغازگر سنت رشدگرای و پیشگام نظریه ی طبیعت گرایی رمانتیک) میگه من قبل از اینکه بچه دار بشم، 6تا نظریه برای تربیت فرزند داشتم اما الان 6 تا فرزند دارم و هیچ نظری ندارم... وقتی پدر و مادر اولین بچه رو به دنیا میارن معمولاً یک دید کمالگرایانه راجع به تربیت وی دارند، احساس میکنن باید بهترین باشه و اگه 19باشه خوب نیست و باید بیست بگیره و شروع میکنن دائم نقص هاشو بهش میگن، فلان جا ایرادی دارد و اگه این کار کنی دوستت ندارم و اگه این کار کنی دوستت دارم.... پدر و مادر در بچه دوم و سوم گاهاً میفهمند که این روش جواب نمیده اما زخم روی بچه ها باقی میمونه و به سه صورت ممکنه بازآفرینی کنه: 1. حمله 2. تسلیم 3. فرار...... اگه حمله کنه مثل پدرومادرش شروع میکنه نقص های بقیه رو بهشون میگه اونم شروع میکنه شرمنده کردن دیگران... در بهترین موقعیت ها هم ایراد میگیره چون این زخم دوره کودکیشه... اگه تسلیم بشه نقص هاشو باور میکنه... فکر میکنه همه چیزهایی که راجع بش میگفتند خوبه و این میشه هویتش... بسیاری از مشکلات اعتماد به نفس آدما ناشی از همینه یعنی تله نقص و شرم دارند با تسلیم... باور کردن که این ایراد ها واقعیت داره... ما نمیتونیم راجع به اعتماد به نفس مثل کتاب های بازار همه میگن اعتماد به نفس چیز خوبیه و اعتماد به نفس داشته باش... اما سوال اینکه چطور؟؟؟ جفری یانگ میگه برای اینکه اعتماد به نفس مون رو بازسازی کنیم باید بریم به ناخودآگاهمون... باید اون لحظه هایی رو ببینیم و اون زخم هایی رو ببینیم که در کودکی شرمنده و تحقیر شدیم و احساس شرم کردیم و باورشون کردیم که ما اینقدر دچار ایراد هستیم و حالا در بزرگسالی داریم بازآفرینی اش میکنیم. در فرار میدونیم که اینقدر دیگران نقص دارند که اصلا وارد جهان نمیشم... آدمای باهوشی که از جهان میترسند وقتی یه کاری بهشون پیشنهاد میشه احساس میکنن اوضاع ناامنه چون باورکردند جهان و من اینقدر ایراد دارم که اصلا نباید واردش شد... 

و در پایان همه ما میدونستیم که زخم های کودکی اثر داره توی شخصیت ما اما طبقه بندی شده...

تله های زندگی

همه ی ما در دوران کودکی به شیوه های مختلف آسیب دیده ایم... طرد، انتقاد،حمایت افراطی، بد رفتاری، بی توجهی یا محرومیت... در اثر این تجارب اولیه، تله های زندگی بخشی از وجودمان شده اند... بعد از طی دوران کودکی و ترک خانه پدری، با ایجاد موقعیت ها یا انتخاب افراد به بازآفرینی همان شرایط تلخ اولیه دوران کودکی می پردازیم... به عبارتی، در حال حاضر دیگران ما را کنترل می کنند، با ما بد رفتاری می کنند یا به نیازهای ما توجه نمی کنند و از این رو تله های زندگی دست از سر ما بر نمی دارند و تداوم می یابند... شاید به دلیل همین تداوم تله های زندگی است که در دست یابی به اهداف زندگی با ناکامی و شکست رو به رو می شویم.

تله های زندگی، چگونگی تفکر، احساس، رفتار و نحوه ارتباط با دیگران را تعیین می کنند. این تله ها به احساس های شدیدی مثل عصبانیت، غمگینی و اضطراب دامن می زنند. حتی زمانی که در زندگی، اوضاع بر وفق مراد است باز هم ممکن است قادر به لذت بردن از زندگی نباشیم.

ما تمایل داریم که دردها و رنج های دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. فروید -خالق تئوری روانکاوی- به این پدیده اجبار به تکرار میگفت. این پدیده در نگاه اول گیج کننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنج ها و دردهایمان را زنده میکنیم؟ در واقع هر کسی با متوسل شدن به روش های محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن می زند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیت هایی ایجاد می کنیم که شبیه به شرایط و موقعیت های دوران کودکی مان است. منظور از تله زندگی، تمام روش هایی است که باعث بازآفرینی شرایط دوران کودکی مان می شود.

تغییر در تله های زندگی، کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است ولی با انجام تمرین های مداوم و یاری درمانگر قابل درمان و بهبود است.

انواع طرحواره های ناسازگار (تله های زندگی) :

  • طرحواره رها شدگی
  • طرحواره بی اعتمادی/ بد رفتاری
  • طرحواره آسیب پذیری
  • طرحواره وابستگی
  • طرحواره محرومیت هیجانی
  • طرحواره طرد اجتماعی
  • طرحواره نقص/ شرم
  • طرحواره شکست
  • طرحواره اطاعت
  • طرحواره معیارهای سخت گیرانه
  • طرحواره استحقاق
  • طرحواره خویشتن ناکافی
  • طرحواره خویشتن تحول نیافته

دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری ای. یانگ بنیانگذار طرحواره درمانی ترجمه ی ساره حسینی عطار