تأثیر مذهب و اخلاق بر سلامت روان

بنیادی ترین مفهومی که درباره بهداشت و سلامت روانی در اسلام مطرح بوده و آن را تنها عامل رشد و اعتلای روحی و روانی قلمداد می کند ، عبارت است از اتخاذ رفتار و فعالیتی معتدل و متعادل در راستای تخلیه و پیرایش ، و تخلیه و آرایش درون ، تخلیه و پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده ، و تخلیه و آراستن خود با اوصاف و حالات پسندیده و ستوده . آیات زیادی ازقرآن کریم توجه ما را به خود جلب می کند که در طی آن ، آدمی به پیروی از او تنها راه میل به بهداشت روانی است ، چنین است که ویژگی و خصوصیت غالب و فراگیر شخصیت انسان مومن برخورداری عمیق او از « آرامش قلبی » است و این تسلینه آرامش دل ، صفت و مشخصه مستقلی است که از احاطه و تسلط بر دنیای درونی و شناخت از خویشتن و رسالت الهی خویش حکایت می کند . آرامش مومن یک ویژگی خاصی است که نماینگر انجام عناصر او و سازمندی وی در میان خواست های متناقض ، و رام بودن نفس از نظر خضوع و راهوار بودن ـ در برابر صاحب آن است . چنین موهبتی فقط به مومن اعطا شده و می توان این آرامش را در صحیفه چهره فرد با ایمان خواند . این آرامش ، آرامش رویه ای و سطحی نیست بلکه آرامش عمق و زرفای مومن و مبین اطمینان درون اوست . زیرا رابطه مومن با پیرامونش ، رابطه خاص و متفاوت از هر گونه روابط دیگر است رابطه او با گذشته ، فردا ، آینده ، رابطه او با مرگ ، رابطه او با مردم و رفتارش ، مرتبط با دید و طرز نگرش وی به اخلاق است ( صادقی جانبهان ، 1379)

مذهب و دین و تربیت دینی و مذهبی

آلپورت مذهب را يکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان می داند . مذهب می تواند به عنوان یک اصل وحدت بخش و يک نیروی عظیم برای سلامت روان مفيد و کمک کنند ، باشد.(آلپورت ، 1967)

آلپورت (1950) ، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخشی توصیف می کند و آن را یکی از عومل بالقوه مهم برای سلامت روان داغنسته ، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی ، بهترين زمینه را برای یک شخصيت سالن آماده می کند .( خوانين زاده و همکاران ، 1384)

مرحوم علامه طباطبایي می فرمايند : خلق به يک صورت ادراکی می گوييم که در درون انسان جايگير شده و در هر موقع مناسب در درون انسان جلوه کرده ، و او را به اراده عمل وادار می نماید ، چنانکه انسان پر دل یک صفت درونی دارد که به هر گونه خطر قابل دفعی روبرو می شود ، به هیجان آمده ، خودنمایی کرده و بسوی مبارزه و دفاع دعوتش می کند، و بعکس انسان بزدل حالتی در درونش نهفته که به هر خطر مواجه شود ، اعصابش را از کار اندخته ، و به فرار از بیان معرکه در رفتن وادارش می کند و این دو صفت « شجاعت» و « جبر» و یا بلفظ خودمان پر دلی و بز دلی ، دو خلق از اخلاق انسان می باشند، که یکی پسندیده و دیگری نا پسندیده است غالباً یکی از این دو صفت در ا وجود و منشا اثر است ، با این همه گاهی هم اتفاق می افتد بویزه در اوایل زندگی که لوح درونی انسان از هر دو صفت پاک بوده و هيچ یک از این دو صفت ادراکی ثابت را ندارد و در نتیجه در مواقع خطر قطعی یا احتمالی ، حالش روشن نیست ، گاهی در برابر حوادث ناگوار تهدید کننده استقامت می ورزد و گاهی فرار را بر قرار ترجیح می دهد.(امیدی ،1373)علم اخلاق عبارت است از نفی که پیرامون ملکات انسان بحث می کند . کانی که مربوط به قوای نباتی ، حیوانی و انسانی اوست ، با این غرض بحث می کند که فضائل آن را از رذائلش جدا سازد و معلوم کند که کدامیک از ملکات نفسانی انسانی انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست . و کدامیک بدور رذیله و مایه نقص اوست ، تا آدمی بعد از شناسایی آنها خود را به فضائل بیاراید و از رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکی که مقتضای فضائل درونی است انجام دهد تا در اجتماع انسانی ستایش عمومو ثنای جمیل جامعه را به خود جلب نموده ، سعادت علمی و عملی خود را به کمال برساند . مطابق آیات قران ، روایات اسلامی و نظرات فلاسفه و حکمای اسلام ، موضوع علم اخلاق خود انسان است . یعنی علم لخلاق در رابطه با انسان و حالات و ملکات انسانی بحث می کند ، علم اخلاق برای انسان خیلی مهم و ضروری است یعنی اگر کسی فاقد اخلاق انسانی باشد ، تمام عوامل مادی و جهان در رابطه با او حالت منفی داشته و برایش جز شر و نکتب و سبعیت نتیجه گیری نخواهد داشت. « منفرد ، 1371»

مذهب از دیدگاه روان شناسان

در سطح نظری ، روانشناسان برجسته جهت گیریهای نسبتا متفاوتی در برابر مذهب داشته اند ، افرادی چون فروید و آلیس ، نوعی ارزیابی منفی از نقش و تاثیر مذهب بر سلامت روان و رفتار انسان ها داشته اند . اما افراد دیگری چون جیمز ، یونگ ، آلپورت، مازلو ،آدلر ، فرام ، اریکسون ، ایرابل ف دید خوشبینانه تری به مذهب داشته اند و با نگرشی

ادامه نوشته