سه دقیقه در قیامت

فرقی نمی‌کند که در کجای این جهان زندگی کنید یا با چه عقایدی بزرگ شده باشید. شما به هر حال تصورات خاصی نسبت به دنیای پس از مرگ خواهید داشت.
از آنجا که در کشور مسلمانی چون ایران، از کودکی تا بزرگسالی، داستان‌ها و روایت‌های مختلفی در ارتباط با روز قیامت، دنیای پس از مرگ و عالم برزخ بیان می‌شود، در مغز شما نیز تصورات مختلفی نسبت به این عالم شکل می‌گیرد. تصاویری که در ناخوداگاه ذهن شما ثبت شده و در عالم خواب، بیهوشی و کما خود را نشان می‌دهد. ولی این صرفا نظریه‌ی فروید است. پس شاید هم چیزی که در عالم خواب یا کما می‌بینید، واقعیت باشد و بر اساس «رویای صادقه» شکل گرفته باشد. به هر حال، اگر جزء آن دسته از افرادی هستید که به رویای صادقه اعتقاد دارند، کتاب «سه دقیقه در قیامت» می‌تواند حسابی شما را سرحال بیاورد.

دانلود کتاب سه دقیقه در قیامت

آزاد

آزاد باشیم، اجازه ندهیم چیزهای پیش پا افتاده و اینکه چه کسی از من خوشش می‌آید و خوشش نمی‌آید، جوهر هستی‌‌مان را ببلعد.

انضباط

گفتار و کردار معلم، یکی از متغیرهای مهم و قابل کنترل در برقراری نظم و انضباط کلاس می‌باشد؛ به عنوان مثال، اظهارات طعنه آمیز، توجه به فراگیری بیش از دیگران، و در کل عدم رعایت عدل و انصاف در کلاس های درس، خود رفتارهای ناشایستی هستند که مسایل انضباطی گوناگونی را در پی دارند.

بی نظمی در کلاس ها وقتی اتفاق می‌افتد که معلم به طور عمداً یا سهواً به شخصیت فراگیران توهین کند و در واقع مقام انسانی ها آن ها را نقض و تحقیرشان نماید.

سبحان الله

تمامی کتاب ها با جمله "از وجود هرگونه خطای لغوی پوزش می طلبیم" به جز قرآن که با جمله "این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست" شروع می شود.

مرگ چیست؟

درست لب صخره ایستادم. شاید تو زندگی را به تنهایی تجربه می‌کنی، می‌توانی هر چقدر دوست داری به یک آدم دیگر نزدیک شوی، ولی همیشه بخشی از خودت و وجودت هست که غیر قابل ارتباط است، تنها می‌میری، تجربه مختص خودت است، شاید چند تماشاگر داشته باشی که دوستت داشته باشند، ولی انزوایت از تولد تا مرگ رسوخ‌ناپذیر است.

اگر مرگ همان تنهایی باشد منتها برای ابد چه؟ تنهایي بی‌ رحم، ابدی و بی امکان ارتباط. ما نمی‌دانیم مرگ چیست. شاید همین باشد.

عشق در نظر فروید

طبق نظر فروید، عشق نوعی بیش از اندازه ارزش قائل شدن است که انسان‌ها مستعد انجام آن هستند. به بیان دیگر، میزان ارزش‌بخشی شما بیش از اندازهٔ ارزشی است که در ارزیابی آن فرد آشکار می‌شود.

عاشق به معشوق خود می‌نگرد و می‌اندیشد که زیباترین مخلوق در کل زمین است، و حتی اگر عیب و نقصی هم داشته باشد، عاشق آن را هم دوست دارد، چون متعلق به معشوقش است.

پس عاشق با نوعی ارزیابی کج و معوج از معشوق، ارزشی بیش از اندازه برای او قائل می‌شود و همین ارزیابی بعدا پایهٔ رابطه‌ای می‌شود که میان آن دو شکل می‌گیرد. از نظر فروید همهٔ این‌ها فریب و توهمی بیش نیست...

رشد توانایی

رشد توانایی به تعویق انداختن لذت است .

محبت

دکتر برنیز سیگل در کتاب خود می‌نویسد:

اگر من به بیمارانم بگویم که سطح گلوبین‌های ایمنی خود را بالا ببرند، هیچ یک نمی‌دانند چگونه باید این کار را انجام دهند
اما اگر به آنها یاد بدهیم که خود و دیگران را دوست بدارند، در حقیقت بطور ناخودآگاه همین تغییرات در بدن آنها رخ خواهد داد

هنگامی که فرد ابراز محبت می‌کند، سیستم ایمنی بدن او این قدرت را پیدا می کند که در برابر بیماری بایستد
محبت، محل عبور موادشیمیایی مغز را تغییر می‌دهد و این امر بر مقاومت بدن تأثیرگذار است.

رقصی که شاد نیست...

✍رقصی که شاد نیست ...

و من ناگهان خودم را در معرض چیز وحشتناکی به اسم صندلی های موسیقیایی قرار دادم . یک بازی بی مروت دیگر... یک صندلی کم است و وقتی موسیقی قطع می شود باید بدوی تا بتوانی بنشینی . درس های زندگی در مهمانی بچه ها تمامی ندارند ... اربده ی موسیقی بلند است... نمی دانی که قرار است قطع شود ... تمام مدت بازی دلهره داری و فشار غیر قابل تحمل است... همه دور صندلی ها می رقصند ولی رقصی که شاد نیست... همه چشمشان به مادری است که بالا سر رادیو ایستاده و پیچ کم و زیاد کردن صدا را در دست دارد . مادر تظاهر می کند می خواهد پیچ را ببندد . بچه ها کفری می شوند . بچه ها آرزوی مرگش را دارند . بازی یک جور تمثیل است . به اندازه ی کافی صندلی یا خوشبختی وجود ندارد که به همه برسد ... همینطور غذا... همینطور شادی... همینطور تخت و شغل و خنده و دوست و لبخند و پول و هوای تمیز برای نفس کشیدن... و موسیقی همچنان ادامه دارد... من یکی از اولین بازنده ها بودم و داشتم فکر می کردم آدم باید در زندگی صندلی خودش را همراه داشته باشد تا محتاج منابع عمومی رو به کاهش نباشد.

انسان رشد یافته یا انسان رشد نیافته...

نشانه ی یک انسان رشد نیافته این است که می خواهد شرافتمندانه برای هدفی بمیرد،

اما

نشانه ی یک انسان رشد یافته این است که می خواهد برای یک هدف، متواضعانه زندگی کند.