نکاتی از کتاب "والدین سمی"

چه این موضوع را بپذیریم و چه نه، والدین ما بذرهایی روانی و عاطفی را در ما می کارند که به همراه خود ما رشد می کند. در برخی خانواده ها، بذر عشق، احترام و استقلال کاشته می شود. اما همه ی خانواده ها اینگونه نیستند و در بسیاری، فقط بذر ترس، اجبار یا احساس گناه وجود دارد. متأسفانه والدین پرتعدادی هستند که رفتاری آسیب رسان با فرزندان خود دارند و باعث می شوند این دسته از رفتارهای «سمی»، حضوری پیوسته و غالب در زندگی فرزندان داشته باشد. همه ی پدرها و مادرها اشتباه می کنند. این غیرعادی نیست، چون همه ی انسان ها ضعف هایی دارند. اما وقتی تعداد این اشتباهات بیش از اندازه افزایش می یابد، به خصوص در قالب رفتارهای آسیب زننده و تکرارشونده با کودکان، محیطی «سمی» بر خانواده چیره می شود که آسیب های عاطفی شدیدی را بر فرزندان تحمیل می کند.

تقریبا همه ی «والدین سمی» می گویند که عاشق فرزندان خود هستند، و معمولا نیز با صداقت این را بیان می کنند. اما عشق چیزی بسیار فراتر از فقط به زبان آوردن کلمات است. عشق واقعی نسبت به فرزندان، باید در رفتار نیز خود را نشان دهد. چیزی که «والدین سمی» نامش را عشق می گذارند، به ندرت با تسلی دادن، تشویق کردن، و رفتارهای احترام آمیز و همدلانه همراه می شود. در واقع «والدین سمی» رفتارهایی تماما عاری از عشق را به نام عشق انجام می دهند. کودکیِ از دست رفته، افسردگی، اضطراب، احساساتی فلج کننده از عذاب وجدان و شرم، و اعتماد به نفس پایین، تنها بخشی از تأثیرات بزرگ شدن در محیط های «سمی» بر کودکان است. به علاوه، همه ی ما کمابیش به تکرار الگوهای خانوادگی گرایش داریم، صرف نظر از این که این الگوها تا چه اندازه برای ما دردناک و مخرب بوده باشند. به عبارت دیگر، فرزندانِ «والدین سمی» معمولا تجارب دردناک خود در گذشته را در سایر روابطشان در بزرگسالی نیز تکرار می کنند.

یکی از نخستین کتاب های موفق و پرفروشی که به بررسی این مفهوم و چگونگی غلبه بر میراث رنج آور آن پرداخت، کتاب «والدین سمی» اثر «سوزان فوروارد» بود که اولین بار در سال 1989 به انتشار رسید.

هر خانواده، سیستمی با قواعد و باورهای مختص به خود است.

هر خانواده، گروهی از افراد مرتبط به هم است که هر کدام، تأثیراتی عمیق و اغلب پنهان بر سایر اعضا می گذارند. خانواده مانند شبکه ای پیچیده از طیف کاملِ عواطف مثبت و منفی—از عشق و افتخار و لذت گرفته تا حسادت و احساس گناه و اضطراب—است. این عواطف، به نیازها، ارزش ها، قواعد و باورهای مختلفی مرتبط هستند. اما بخش بسیار کوچکی از این سیستم—فقط سطح آن—بلافاصله به چشم می آید. دیدن قواعد مخفی و انگیزه های عاطفی خانواده ها، به بررسی عمیق تری نیاز دارد. قواعد مخفی و باورهای بنیادین، عوامل شکل دهنده ی رفتارها، قضاوت ها و ادراک ها هستند و معمولا با واژه هایی همچون «بایدها»، «هنجارها» و «وظیفه ها» بیان می شوند.

در خانواده هایی که میزان قابل قبولی از منطق و محبت در آن ها وجود دارد، این قواعد و باورهای شخصی با در نظر گرفتن نیازها و عواطف همه ی اعضای خانواده شکل می گیرد. این قواعد، منطقی و منصفانه هستند و به رشد اخلاقی و عاطفی فرزندان کمک می کنند. در طرف مقابل، این قواعد و باورهای نانوشته در خانواده های «سمی» تقریبا همیشه خودخواهانه، و در خدمت و به نفع «والدین سمی» هستند. قوانین و باورها در این گونه از خانواده ها، بر اساس درکی غیرمنطقی و سوگیرانه از واقعیت به وجود می آید و بستری را برای قرار گرفتن کودکان در معرض رفتارهای آسیب زننده شکل می دهد. نمونه هایی از این گونه باورها و قوانین «سمی» عبارتند از:

- فرزندان باید تحت هر شرایطی به والدین احترام بگذارند.
- تنها دو راه برای انجام کارها وجود دارد—یا راه من یا راه نادرست.
- کودک باید در دیدرس باشد اما صدایش شنیده نشود.
- ناراحت بودن فرزند از والدین، کار غلطی است.

اگر کودکان از این باورها و قوانین «سمی» اطاعت نکنند، والدین از طریق تنبیه کودکان یا محروم کردن آن ها از عشق و محبت خود، واکنش نشان می دهد. به همین خاطر، فرزندان مجبور می شوند کورکورانه از این قوانین خانوادگی آسیب زا پیروی کنند، صرفا چون نمی خواهند تنبیه شوند.

هر سیستم خانوادگی بدون آزادی در بیان عواطف، «سمی» است.

متمایزترین تفاوت میان خانواده های سالم و «سمی»، میزان آزادی است که در میان اعضای خانواده—از جمله فرزندان—وجود دارد. در خانواده های سالم، آزادی کامل برای بیان احساسات و عواطف شخصی به شیوه ای احترام آمیز به چشم می خورد. خانواده های سالم در حقیقت مشوقِ فردیت، مسئولیت پذیری، استقلال، و احساس عزت نفس و بسندگی هستند. در طرف مقابل، خانواده های ناسالم جلوی هر گونه بیان و ابراز احساسات فردی را می گیرند. به شکل خلاصه، همه باید خود را با افکار و رفتارهای والدین «سمی» سازگار کنند.

خانواده های «سمی»، محدوده های شخصی را از بین می برند و همه ی اعضا را مطیع خواسته های عضوِ «قدرتمندتر» می کنند. در این گونه از خانواده ها، هر تصمیمی که فرد اتخاذ می کند، به شکل پیوسته در زندگی سایر اعضا نیز وارد می شود و احساسات، رفتارها و تصمیمات یک فرد، در سطحی شخصی و فردی به وجود نمی آید.

متداول ترین گونه های والدین سمی:

- والدین خداگونه: هر گونه استقلال فرزند سرکوب می شود.
- والدین بی توجه: نیازهای فرزند نادیده گرفته می شود.
- والدین کنترل گر: فرزند فقط بخشی افزوده شده به خانواده در نظر گرفته می شود.
- والدین آزارگر کلامی: فرزند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، دائما تحقیر می شود.
- والدین آزارگر جسمی: فرزند جایی برای پنهان شدن و گریختن از تنبیه بدنی ندارد.
- والدین معتاد: فرزند، تقریبا با تمامی رفتارهای ذکر شده در بالا مواجه می شود.
- والدین آزارگر جنسی: فرزند، دردناک ترین خیانت عاطفی را تجربه می کند.

دانلود کتاب والدین سمی آسیب های جسمی-روانی ناشی از رفتار های غلط والدین و روش های درمان آن اثر سوزان فوروارد ترجمه ی مینا فتحی

سه دقیقه در قیامت

فرقی نمی‌کند که در کجای این جهان زندگی کنید یا با چه عقایدی بزرگ شده باشید. شما به هر حال تصورات خاصی نسبت به دنیای پس از مرگ خواهید داشت.
از آنجا که در کشور مسلمانی چون ایران، از کودکی تا بزرگسالی، داستان‌ها و روایت‌های مختلفی در ارتباط با روز قیامت، دنیای پس از مرگ و عالم برزخ بیان می‌شود، در مغز شما نیز تصورات مختلفی نسبت به این عالم شکل می‌گیرد. تصاویری که در ناخوداگاه ذهن شما ثبت شده و در عالم خواب، بیهوشی و کما خود را نشان می‌دهد. ولی این صرفا نظریه‌ی فروید است. پس شاید هم چیزی که در عالم خواب یا کما می‌بینید، واقعیت باشد و بر اساس «رویای صادقه» شکل گرفته باشد. به هر حال، اگر جزء آن دسته از افرادی هستید که به رویای صادقه اعتقاد دارند، کتاب «سه دقیقه در قیامت» می‌تواند حسابی شما را سرحال بیاورد.

دانلود کتاب سه دقیقه در قیامت

حال کودک درونت چطوره ؟!؟!؟! (شفای کودک درون)

 

 

 

  

اریک برن (نظریه پرداز درمان مبتنی بر ارتباط محاوره ای =T.A)  در مدل شخصیتی خود، فرض را بر این می‌گذارد که ما انسان‌ها، در هر لحظه، در یکی از سه حالتِ بالغ (Adult)، والد (Parent) یا کودک (Child) هستیم. اصطلاحی که اریک برن برای وضعیت شخصیتی یا حالت شخصیتی به‌کار می‌برد، Ego-state است که گاهی در فارسی به حالات نفسانی هم ترجمه می‌شود.

1_  کودک (Child) [= نماینده ی نهاد یا من یا بن یا id در نظریه ی روان کاوی] جزء اول شخصیت‌های تعریف شده در نظریهٔ بازی‌ها کودک است. کودک به دسته‌های کودک طبیعی، پروفسور کوچولو، کودک سازگار، کودک طغیان‌گر، و کودک آزرده تقسیم می‌شود. این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر، فکر یا بررسی جوانب، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد. پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است. سه خاصیت کلی «حالت من کودک» عبارت است از: ۱ – هرگز از لذت جویی سیر نمی‌شود. ۲ – آینده را نمی‌بیند. ۳ – خواسته اش را به تأخیر نمی‌اندازد. احساسات منفی، خلاقیت، کنجکاوی، علاقه به دانستن، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت فرد را وامی‌دارد که هر چیزی را شخصاً خودش تجربه کند. اصلاً خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد. تمایلی به رعایت قیود اجتماعی، عرف، مذهب، قانون، تعقل و… ندارد…

2_  بالغ (Adult) [= نماینده ی خود یا ego در نظریه ی روان کاوی] بالغ متعادل‌کنندهٔ رفتارهای کودک و والد است. بالغ همان‌طور که از نامش پیدا است، شخصیتی است که در رفتار و کارهایش احساساتی نمی‌شود و فکر می‌کند و از طرفی دائم به دیگران دستور نمی‌دهد. شخصیت بالغ سرد و خالی از هر گونه لذت کودکانه است، برای همین باید شخصیت کودک خوب و بالغ را در درون هر انسانی به کرسی نشاند تا هم فکر کرده کارهایش را انجام بدهد و هم از انجام دادن کارهای غریزی کودکش لذت ببرد. منهدم کردن کودک به اندازهٔ نابود شدن هر کدام از دیگر شخصیت‌ها فاجعه آفرین است، کسی که کودک آزرده یا بدون کودک باشد (بخصوص والد قوی) دیگر از چیزی لذت نمی‌برد و زندگی برایش یک افسردگی طولانی مدت است.

=> خودِ سالم => مکانیزم های دفاعی بلوغ یافته برای دفاع از اضطراب => قادر به برقراری تعادل بین کودک و والد

=> خودِ ناسالم => مکانیزم های دفاعی روان پریش و روان نژند (نزاع خود با کودک درون) و بلوغ نیافته برای دفاع از اضطراب => ریشه ی بیماری های روانی 

3_  والد (Parent)  [= نماینده ی فراخود یا فرامن یا وجدان یا super ego در نظریه ی روان کاوی] => سرکوب کردن کودک درون و نزاع با خود که دچار اضطراب اخلاقی می گردد. والد کاملاً بر عکس کودک عمل می‌کند. طرز شناسایی والد با جملات شرطی شده‌ای ست که به دیگران می‌دهد. والد را دو دسته طبقه‌بندی می‌کنند: والد کنترل‌گر (یا والد مستبد) و والد حمایت‌گر (یا والد مهربان).

معمولاً این سه حالت را با سه دایره روی هم نشان می‌دهند و داخل هر کدام، یکی از سه حرف P و A و C را می‌نویسند:

خیلی از انسان ها اینقدر قسمت کودک خود را کوچک کردند که اصلاً دیده نمی شود. فکر می کنیم که زشت است که اگر به کودک درونمان توجه کنیم. در واقع این افراد با خودخوری های فراخود دائم غرایز و امیال کودک درون خود و دیگران را سرکوب می کنند. جملات مشابه این افراد معمولاً به این صورت است: 

  • خجالت نمیکشی!!!! 60 سالته...
  • خجالت نمیکشی!!!! این چه طرز خندیدنه... 
  • خجالت نمیکشی!!!! زشته این کارا... 
  • و ... 

این افراد، انسان هایی هستند که قسمت والد شخصیتشان بزرگ است (والد قوی و کنترل گر) و کودک درون را خفه کردند (سرکوب کردند). این است که حالشان خوب نیست. 

 

حال کودک درون شما چطوره؟؟؟؟ 

حالش رو می پرسید؟؟؟؟ تحویلش می گیرید؟؟؟؟ یا سرکوبش می کنید؟؟؟؟  یا اجازه می دهید که دیگران (دارای والد قوی) سرکوبش کنند؟؟؟؟

آشتی با کودک درون یکی از آن درمان های جذاب و پرکاری است که من عاشقش هستم. 

 

شما هم تجربه ای دارید از وقت هایی که کودک درونتان فعال بوده و جملاتی را از دیگران شنیده باشید که کودک درون شما را خفه کنند؟!؟!؟!

برای اینکه ببینید کودک درونتان حالش خوب و سالم یا آزرده خاطر و بیمار است، به تست روان شناختی که در ادامه مطلب برایتان آوردم، کامل پاسخ دهید تا وضعیت سلامت کودک درونتان را بسنجید. 

اگر حال کودک درونتان خوب نیست، در ادامه مطلب بعد از انجام تست سلامت کودک درون، کتاب شفای کودک درون از دکتر لوسیا کاپاچیونه با ترجمه خانم گیتی خوشدل هم قرار دادم که می توانید دانلود و مطالعه نمایید. 

 

 

✿ بهروز و پیروز باشید ✿

✿ سید سروش سیدی فرد ✿

 

 

 

ادامه نوشته

27 آبان به بهانه روز جهانی فلسفه

 

 

 

27 آبان به بهانه روز جهانی فلسفه 

World Philosophy Day

 

 

یوستین گردر نویسنده ی نروژی در رمانش تحت عنوان دنیای سوفی می نویسد: فیلسوف کسی است که می داند تا چه اندازه نادان است و این نادانی او را آزار می دهد بدین ترتیب وی هنوز داناتر از همه ی آن کسانی است که درباره ی دانش خود از چیزهایی که نمی دانند لاف می زنند. هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است. سقراط خود گفت: یک چیز را خوب می دانم و آن این است که هیچ نمی دانم.
 

 

 

 

 

دانلود کتاب رمان فلسفی "دنیای سوفی داستانی درباره تاریخ فلسفه" اثر یوستین گردر ترجمه ی حسین کامشاد نشر نیلوفر 

 

 

 

 

 

 

 

پرسش و پاسخ 2

پرسش:

سلام. 

وقت بخیر
شما چطور بین روانشناسی و دین نقطه تعادل رو ایجاد کردید؟ در درون خودتون منظورم هست

 


پاسخ:

 


با سلام و وقت به خیر دوست عزیز؛ 
در پاسخ به پرسش شما، در باره ایجاد تعادل بین روان شناسی و دین در درون خودم، من به مثابه کارل گوستاو یونگ -روان شناس تحلیلی- معتقد هستم که علم روان شناسی باید به مسائل دینی توجه خاصی مبذول دارد و در اقوال و عقاید مربوط به متافیزیک (مابعدالطبیعه) غور کند و رموز و کنایات و مکاشفاتی را که از هزاران سال پیش جزو مناسک و مراسم دینی بوده اند و ولو خواب های انسان امروزی را از لحاظ مضامین دینی آن ها مورد تعبیر و تفسیر قرار دهد. لذا لازم می‌دانم دو نکته مهم را ذکر نمایم : 

 


1. به نظر می رسد در تعریف دین دو رویکرد کلی وجود داشته باشد: 
الف: گاهی دین به عنوان پدیده ای مستقل از انسان در نظر گرفته می شود که برخی از گزاره های اعتقادی و اخلاقی و مقوله ی رفتاری را شامل می شود . 
ب: گاهی هم دین به معنای پایبندی به شریعت و آیین و تدین و دینداری است که این میان دانشمندان غرب شیوع بیشتری داشته و دارد. 

 


2. روان شناسی دینی را نباید با روان شناسی دین اشتباه گرفت و کاملا با یکدیگر فرق دارد . روان‌شناسی دین مشتمل است بر به کار بری متدهای روان‌شناختی و فریم‌ورک‌های تفسیری، بر مفاد گوناگون سنن دینی و همچنین بر هم افراد مذهبی و هم غیر مذهبی. گستره فوق‌العاده متدها و فریم‌ورک‌ها می توانند به‌طور کمک‌کننده‌ای با توجه به تمایز کلاسیک میان رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی و مبتنی بر علوم انسانی خلاصه شوند لیکن در مقابل روان شناسی دینی باور های مذهبی به منزله اصل و منبع قرار می گیرد و روان شناسی در چارچوب آن سنت ایمانی جستجو می شود. 


اولین نظریه پردازی که رسماً روان شناسی دین را پایه گذاری کرد، ویلیام جیمز بود، و دنباله ی آن هگل، فروید، یونگ، آدلر، آلپورت، اریکسون و اتو بودند که از این بین کارل گوستاو یونگ دیدگاه خداباورانه ای نسبت به دین داشته است. (ر.ک.  کتاب روان شناسی و دین اثر یونگ ترجمه ی فؤاد روحانی

 


من با عقیده ی فروید -پدر علم روان کاوی نوین- کاملاً مخالف هستم که کتاب توتم و تابو ترجمه محمدعلی خنجی از ایده عقده ادیپ (تمایل جنسی پسر به مادر همراه با حس رقابت و دشمنی با پدر) برای توضیح چگونگی پیدایش دین در مراحل آغازین رشد بشر استفاده می‌کند. همچنین فروید در کتاب موسی و یکتاپرستی به بازسازی تاریخ‌نگاری کتاب مقدس بر اساس تئوری خویش می‌پردازد و در کتاب آینده یک پندار ترجمه هاشم رضی بیان می‌کند که دین یک پندار یا چارچوب خیالی است که انسان برای رسیدن به بلوغ باید از قید آن آزاد گردد. فروید عقیده دارد که اعتقاد به خدا به مثابه پدر رفتاری کودکانه و عصبی است و نیز مذاهب تحکم‌کننده ناکارآمد بوده و انسان را از خود بیگانه می‌کنند.


نکته قابل توجه اینست که روان شناسی یک علم است لیکن دین، مذهب اعتقادی است و باید علم در راستای دین باشد، چرا که بی علمی ، خرافات می آورد و بی دینی هم بی اخلاقی اجتماعی . 


با آرزوی بهروزی وپیروزی

سید سروش سیدی فرد

 

 

عصبیت و رشد آدمی

 

 

 

 

عصبیت  و رشد آدمی

 

از بهترین کتاب های روان شناسی و "خودکاوی" که مطالعه کردم، بدون شک این کتاب هست

 

یکی از نقاط قوت روان کاوی اجتماعی هورنای این هست که شخصیت افراد رو قابل تغییر میبینه و معتقده "ریشه ی تمام عصبیت های ما در کودکی ماست" و متعاقبا سه نوع تمایل عصبی در فرد به وجود میاد که عبارتند از برتری طلبی، مهر طلبی و عزلت طلبی. 

هیچ حالت مطلقی وجود نداره و افراد عصبی طیف های مختلفی از این عصبیت ها رو نشون میدن. ولی در هر فرد یک تمایل عصبی، سنگینی بیشتری خواهد داشت. هورنای معتقد هست که بسیاری از رفتارهای نادرست ما به طور ناخودآگاه انجام میشن و اگه ما از وجود اون رفتارها آگاه بشیم، توان کنترل و نهایتا حذف و تغییر رفتار غلط رو خواهیم داشت.

مهمترين شرايط براي اينكه انسان بتواند به طور طبيعي و سالم رشد كند عبارتند از : محبت و گرمي ، حمايت ، آزادي نسبي ، كمك ، راهنمايي و تشويق

 

 کتاب عصبیت و رشد آدمی "تلاشی در بازیافتن خود" از سری خودکاوی اثر کارن هورنای ترجمه محمدجعفر مصفا با مقدمه ی ا. خواجه نوری نشر کتابخانه بهجت 

 

 

 

 

رانش یا تابعیت از غیر

 

 

 

 

 

 

 

 

نوزاد بقول فروید درحالتی از عُسرت و درماندگی به سر می برد و به‌تنهایی قادر به ارضاء نیازهای خود نبوده متّکی به توجّه و مراقبت ازسوی مادرست. عالَم کودک عالَمی است همواره دستخوش بی‌سامانی، عالَمی که درآن سردی، گرسنگی، درد جسمانی و هرنیاز دیگری حالتی غیرمشخص و نامتمایز دارد. مادر باین بی سامانی‌ها شکل می دهد و نیازهای کودک را از هم متمایز می سازد. تمایز و سامان‌ بخشی مادر درپاسخِ مناسبی است که به نیازهای کودک می دهد. اگر مادر قادر به درک صحیح این نیازها نباشد کودک همچنان دربی سامانی باقی خواهدماند. نکتۀ اصلی این است که برای مادر نیازِ نوزاد چیزی‌جز درخواست محبت نیست. بعبارت دیگر میل و تمنّای شخصی مادر نسبت به فرزند در ذهن او حالتی واژگونه پیدا می کند: برای مادر این طفل است که با اظهار نیازهای خود میل و تمنّای خویش را باو ظاهر می سازد. مادر دراینجا مانند دستگاهی است فرستنده که پیام خود را از طریق کودک به طور معکوس دریافت می کند (ژک لکان). بدینگونه نیاز کودک بلافاصله توسط مادر بعنوان نشانۀ درخواست نوزاد از شخص او تفسیر و تعبیر می شود. برای مادر نیاز کودک پیامی است واقعی، پیامی که خطاب باو اظهار می شود. ولی درخواست نوزاد درواقع میل و تمنّای خودِ مادر است. دراینجا مادر آرزو و تمنّای خود را بصورت واژگونه ازسوی طفل دریافت می کند. تمنّایش همچون نامه‌ای است که به وسیله خود او نگارش شده ولی هنگامی که آنرا دریافت می کند بدان تصوّر است که نویسندۀ نامه کسی جز کودکش نیست. این نیازها منحصر به احتیاجات اوّلیه و زیستی (بیولوژیک) کودک نیست. غالباً دستگاه نفسانی کودک را به آنچه رِفلِکس‌های اوّلیّه می خوانند محدود می کنند. ولی مشاهدۀ سادۀ کودک نشان‌دهندۀ آنست که از بَدو تولّد موجودی انسانی است و درعالَم زبان و کلام غوطه‌ور می باشد. نوزاد به محض خروج از زهدانِ مادر توجّه خاصی به کلام انسانی دارد و درمقابل اضطراب حاصل از خروج از رحم و کشف عالَم خارج کافیست که او را مخاطب قرار دهیم تا گریه و فریادِ حاصل از عُسرت و درماندگی خود را متوقف نموده باتوجّه فوق‌العاده و شگفت‌انگیزی به سخنان ما گوش فرا دهد. کلام برای او همانقدر اهمیت دارد که شیر مادر. مادران بخوبی باین نکته آگاهند و می دانند که نوزاد نیاز به سخن دارد و میبایست با او صحبت کرده مبادلۀ کلامی داشت. اگر این نکته را درنظر آوریم که نزد هَیدِگِر ذات زبان تکلّم در استماع است ونه در بیان صوتی آن درآن صورت باهمیت این امر آگاهی بیشتری می یابیم که نوزاد از بدو تولّد تعلقّی ذاتی و اساسی به زبان تکلّم دارد و چنان نیست که بتوان ذات او را به حیوانیتش محدود کرد. مشاهدۀ سادۀ کودک حاکی ازآنست که نگاه او مملو از حیرت و شگفتی فوق‌العاده‌ای است که توجّه هربیننده‌ای را بخود جلب می کند. لذا چنین نیست که بتوان او را به حّد حیوان تنزّل داد و وجود او را به نیازهای زیستی محدود ساخت. شواهد متعدّدی وجود دارد که حاکی از میل به سخن گفتن نزد نوزاد است. گذشته از اصوات مختلفی که نوزاد «ادا» میکند گاه حتی قی و غثیان او چیزی جز حاصلی از کوشش وی در دسترسی به زبان تکلّم نیست. کودک بمحض تولّد و حتّی قبل از آن واجد تمامی لوازم ذات انسانی است. آنچه علومی چون زیست‌شناسی و حتّی روان شناسی را باین نظر واهی کشیده که نوزادِ آدمی همچون حیوان است درواقع صرف نظر از این حقیقت می باشد که تا آنجا که انسانیت آدمی مورد نظر است تفاوتی میان انسان بالغ و کودک نیست. تفاوت تنها در وسایل لازم درظاهرساختن ذات اوست. آنچه طفل فاقد آن بوده و بتدریج کسب می کند همین وسایل و مؤیدات است که توانائی در اَدای کلمات و ایجاد هماهنگی میان حرکات ظریف و پیچیدۀ دهان، حلق، دیافراگم و بطورکلّی جهاز صوتی از آن جمله‌اند. نوزاد که اساساً درمرحلۀ دهانی به سر می برد هنوز قادر بدان نیست که تمایزی میان جهاز هاضمه و جهاز صوتی ایجاد کند. چنانکه گفتیم تحوّل نیازهای کودک از بَدْوِ تولد به درخواست نفسانی گامی قطعی است دررابطه‌اش با مادر. ازین‌پس برای کودک هرعنصری از عناصر عالَم مظهری از وجود مادر خواهدبود. به محض‌اینکه ازخواب بیدار می شود نیاز به حضور مادر دارد. ولی حتّی در غیاب او قادر است از طریق ایجاد رابطه با اشیاء یا قسمت های مختلف بدن خویش مادر را به گونه‌ای برای خود حاضر کند. مثلا ًمکیدن انگشت یا بازی با جغجغه عجالتاً جای نیاز به وجود پستان یا حضور واقعی مادر را می گیرد. به عبارتی صحیح‌تر طفل قادر می شود وجود مادر را موقتاً برای خود از طریق مکیدن انگشت توهّم کند. این پدیدار را فروید توهّم ارضای میل ( Satisfaction hallucinatiore du desir ) می خواند. توانائی نوزاد در توهّمِ حضور مادر ازجملۀ اوّلین کوشش های او در کسب استقلال است.

📚مبانی روان کاوی فروید-لکان نشر نی (ص35-37)

دکتر کرامت موللی

 

 

 

 

 

فرويد در مقام فيلسوف؛ فراروان شناسي پس از لاكان

رابطه آرای فرويد با فلسفه به طور كامل آشكار نشده است. ريچارد بوتبی در كتاب «فرويد در مقام فيلسوف» آرای فرويد و لاكان را از نظرگاه هايدگر، مرلوپونتی و ديگر فيلسوفان مدرن قرائت می‌كند و جايگاه و شان فلسفی فراروان‌شناسی فرويدی را احيا می‌‌كند. 
 

اين كتاب پيرامون نظريه زيگوند فرويد درباره "ناخودآگاه" است و به طور خاص در باب آنچه خود فرويد "فرا روان شناسي" مي‌نامد، بحث مي‌كند. 

اين كتاب همچنين در ارايه دركي جديد از نظريه روانكاوانه فرويد و ترسيم رابطه آن با بعضي از جريانات عمده در فلسفه معاصر مي‌كوشد.
در مقدمه اين كتاب مي‌خوانيم: اين مقوله را بايد رويكردي تحليلي نسبت به تفسير جديد و بنيادي لاكان از روانكاوي نيزمحسوب كرد، رويكردي كه هم در پي روشن كردن ابعاد كليدي انديشه ژاك لاكان است و هم سعي دارد خطوط رابطه انديشه او را با فرويد ترسيم كند. 

ژان لاكان بي‌شك به لحاظ نظري بلند پروازترين و پيچيده‌ترين مفسر زيگموند فرويد است او معتقد است كه معاني بنيادين روانكاوي تنها هنگامي روشن مي‌شوند كه بتوان توازن و هم ارزي آن‌ها را با زبان انسان شناسي معاصر و حتي جديدترين مسايل فلسفي برقرار كرد.
از ديدگاه لاكان، فرويد سنت‌هاي فكري‌اي را كه خود هرگز به شكل مستقيم درگيرشان نشد، بسط داد از نظر وي، فرويد متفكر فلسفي‌اي تراز اول است كه سهم او را در فلسفه بايد همسنگ سهم مارتين هايدگر يا هگل دانست. 

"بازگشت به فرا روان‌شناسي"، "به سوي زمينه ناانديشيده انديشه"، "هايدگر سرشت هستي"، "ميان تصوير و واژه" و "ديالكتيك فرويدي" ديگر سرفصل‌هاي اين كتاب است.

مطالعه

مطالعه میتونه مرز بین حیوان و انسان رو مشخص کنه. اما مشکل زمانی شروع میشه که ما بین انسان ها قدم می زنیم و مجبوریم برای کمتر آسیب دیدن مرزهاشون رو رعایت کنیم؛ مرز هایی که دقیقاً لبه های خودخواهی روی خودش داره. 

بشر موجودی منطقی نیست، موجودی است منطق تراش. به هر کار دست زد و به هر چه عادت کرد، سعی می کند برای آن دلیلی بتراشد و عذر و بهانه ای بیاورد... وقتی حرف می زنیم، بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را. کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلاً حرف نمی زند.

کتاب مرد داستان فروش اثر یوستین گوردر ترجمه ی مهوش خرمی پور انتشارات کتابسرای تندیس

خوشبختی

خوشبختی، نامه ای نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دست های منتظر تو بسپارد.

خوشبختی را در چنان هاله‌ای از رمز و راز فرو نبریم که خود درمانده شناختنش شویم،

خوشبختی را تابع لوازم و شرایط بسیار دشوار و اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر ندانیم تا چیزی ممکن الوصول به ناممکن ابدی تبدیل شود. 

خوشبختی را چنین تعریف نکنیم که گویی سیمرغ باید تا آن را از قلّه ی قافی بیاورد. 

خوشبختی، عطر مختصر تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده و عطریست باقی که از آغاز تا پایان این راه، همیشه می توان بوییدش.

مادربزرگی داشتم که برای دیدار حضرت خضر، برنامه یی چهل روزه داشت. چهل روز، تاریکِ روشن سحر، بعد از نماز، خود را صفا می داد، جلوی خانه را آب و جارو می کرد، قدری گلاب به فضا می بخشید، و روز چهلم به انتظار می نشست. نخستین پیرمردی که می گذشت، برای مادربزرگ، حضرت خضر بود. مادربزرگ از او چیز زیادی نمی خواست، چیز تازه یی نمی خواست، توقعی نداشت، و از روزگار با او شکایت سخن نمی گفت. مادربزرگ، فقط زیر لب می گفت: ای حضرت! سلامت و شادی را در خانه ی ما حفاظت کن! 

مادربزرگ، غیر ممکن را با مهربانی و خلوصش نه تنها ممکن بَل بسیار آسان کرده بود. من بعد ها، که جوان شده بودم و مادربزرگ دیگر وجود نداشت، تنها با یادآوری آن بوی گلابِ سحرگاهی و آن عطرِ خاکِ آب خورده، خوشبختی را در حجمی بسیار عظیم احساس می کردم، می لرزیدم، و به یاد می آوردم که مادربزرگ، با کمکِ حضرت خضر، چقدر خوب می توانست شادی را به خانه ی ما بیاورد و در خانه ی ما نگه دارد. 

خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر... به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...

خوشبختی را ساده بگیریم ای دوست، ساده بگیریم.

خوشبختی را تنها به مدد طهارت جسم و روح، در خانه کوچکمان نگه داریم.

دانلود کتاب چهل نامه ی کوتاه به همسرم اثر نادر ابراهیمی