مارک سولمز متولد 1961، آفریقای جنوبی عصب شناس و روانکاو است. وی استاد نوروپسیکولوژی کیب تاون و از تأسیس کنندگان انجمن روانکاوی بریتانیاست. شهرت وی به خاطر تأسیس علم بین رشته ای عصب-روانکاوی است. عمده پژوهش های وی مربوط به رؤیابینی، انگیزش و هیجان، ناهشیار و حافظه است.
عصب-روانکاوی شاخه ای نوین در روانشناسی است که در پی برداشتن مرز های علوم اعصاب و روانکاوی به منظور درک بهتر عملکرد ذهن و مغز انسان است. اولین تلاش برای پیدایش عصب روانکاوی توسط خود فروید در کتاب نیمه تمام «پروژه ای برای روانشناسی علمی» صورت گرفت. ولی به علت ناقص بودن دانش و ابزار زمان فروید این پروژه نیمه کاره رها شد. بار دیگر لوریا پدر علم عصب روانشناسی تلاش هایی برای پژوهش عصب شناختی بر مفاهیم روانکاوی انجام داد که باز هم با روی آمدن رژیم کمونیستی نیمه کاره رها شد.
در سه دهه اخیر با پیدایش دستگاه های عصب شناختی راه پژوهش هموار شد و جسته و گریخته تلاش هایی برای پیوند این دو رشته انجام شد که سرانجام توسط مارک سولمز عصب شناس، صورت علمی و رسمی به خود گرفت. اریک کندل، آنتونیو داماسیو، جوزف لیدو، ژک پانکسپ، مارک سولمز، پیتیر فوناگی، اتو کرنبرگ از چهره های شناخته شده در این زمینه هستند.
مارک سولمز
مارک سولمز نظریه عصبشناسی خود را بر پایه فرضیه رویابینی فروید استوار کرد. طبق فرضیه فروید رویاها موهوم و تصادفی نیستند بلکه دارای معنی برای شخص تجربه کننده رویا هستند. فروید برای رویا کارکردهای مختلفی قائل بود و آنرا تحقق یک میل ناهشیار، کمک به طولانی تر شدن خواب آرام و رهایی از قید و بند واقعیت تحت تسلط اصل لذت در واکنش به برخی اشتغالات ذهنی روزمره یا پس ماندههای روز میدانست. طبق آزمایشهای مارک سولمز زمانی که به «سیستم جستوگر» که مغز میانی را به لیمبیک و لوب پیشانی متصل میکند آسیبی برسد فرد دیگر رویا نمیبیند. سیستم جستجوگر انسان را به تحقق اهداف در رابطه با محیط بر می انگیزاند که در حقیقت همان اصل لذت در نظام فرویدی است. همچنین افرادی که به علت آسیب مغزی دیگر رویا نمیبند از خواب کوتاه تری برخوردار هستند که این نظریه را که رویا نگهبان خواب است را تایید میکند.
سولمز همراه با بسیاری از روانکاوان که به ایده اولیه برخواسته از نورولوژی و روانکاوی مغزشناسی فروید وفادار مانده اند، پس از یافته های امروزین، عقیده دارد که مغز با سایر اعضای بدن فرق دارد. مغز فقط یک عضو دارای عینیت نیست، بلکه مغز صاحب ذهنیت است. رنج و لذت می برد. هیجان، احساس، تخیل و تفکر دارد و کارش بر اساس تجربیات کیفی است. ناآگاهی، آگاهی و خودآگاهی دارد. به عبارت جامع تر، مغز ما خود ماست.
به نظر اریک کندل روانپزشک برنده نوبل، عصب شناسی در 8 زمینه میتواند دربارهٔ فرضیات روانکاوی به تحقیق بپردازد:
- ماهیت روندهای ذهنی ناخودآگاه
- ماهیت علیت روانشناختی
- علیت روانشناختی و بیماریهای روانی
- تجارب اولیه کودکی و تأثیر آن بر آینده فرد در بالا بردن استعداد او برای مبتلا شدن به اختلالات روانی
- نیمه هشیار، ناهشیار و کورتکس پیشانی
- جهت گیری جنسی
- روانکاوی و تغییرات ساختاری در مغز
- دارو درمانی به عنوان روشی همراه و کمکی در روانکاوی

منبع: مغز و دنیای درون، مارک سولمز و الیور ترنبال، ترجمه علی فیروزآبادی، نشر قطره
موضوعات: عصب-روانکاوی
