پرسش و پاسخ | اختلالات روان شناختی (کمرویی و انزواطلبی ناشی از عدم اعتماد به نفس)

پرسش :

درمان انزوا طلبي و كم رويي ناشي از عدم اعتماد به نفس چيست؟ كاهش سطح ارتباط اجتماعي و فعاليت هاي گروهي چگونه جبران مي پذيرد؟

پاسخ :

آن گونه كه از نوشتة شما مي فهميم كمرويي ناشي از عدم اعتماد به نفس است. همان گونه كه خود اشاره فرموديد اين خصلت در دوران كودكي شما ريشه دارد، لذا يك حصيصه پايدار شده است و مرتفع ساختن آن نيازمند دقت، صرف وقت و انجام مداوم راهكار هاي آتي مي باشد و بدون آن هرگز مقصود به دست نمي‌آيد.

برادر گرامي! قبل از ارائة راهكارهاي مورد نظر چند نكته را بايد متذكر شويم تا بر اساس يك سازمان شناختي و آگاهي قبلي به سراغ راهكار هاي درماني برويم. توجه داشته باشيد كه نكات زير بايد هميشه مد نظرتان باشد، چون بر پايه اين اطلاعات است كه راهكار ها مؤثر واقع مي شود:

1ـ كمرويي با جوّ زندگي و تحت تأثير جوّ و موقعيت قرار گرفتن تفاوت دارد.

ناتواني در برقراري ارتباط با جنس مخالف كمرويي نيست. انسان هاي پُرّو و جسور حتي در اين موقعيت گاه هدف خود را گم مي كنند و يا سخنان خويش را فراموش مي نمايند، لذا با توجه به سن شما از ناتواني در ارتباط با جنس مخالف هراسي نداشته باشيد، بلكه مي توانيد وجود اين روحيه را يك ارزش و مثبت تلقي كنيد، نه هميشه خصلت زشت و نابجا كه بايد از بين رود. بر همين اساس همچنان از ارتباط با جنس مخالف خود را كنار بكشيد و حريم موجود را حفظ كنيد، چون اين حالت معلول كمرويي نيست،‌ بلكه محصول حُجْب و حياي باطني شما است كه ارزش انساني و اسلامي است و اين حالت در آينده خود به خود از بين مي رود و فعلاً در صدد تسهيل برخورد با جنس مخالف نباشيد. توجه داشته باشيد كه اگر اين حجب الهي نباشد، ‌آسيب و خطرات بيشتري شما را تهديد مي كند. پس در حفظ آن بكوشيد، نه در رفع آن.

2ـ همان گونه كه در ابتدا گفته شد كمرويي شما ناشي از عدم اعتماد به نفس است. البته كمرويي مانند بسياري از خصلت هاي روحي و رواني از چند علّت ناشي مي شود و يكي از علل اصلي آن زمينه هاي ارثي و ژنتيكي است. در مورد شخص شما آن گونه كه از نوشتة شيواي شما بر مي آيد، عامل وراثت نقش دارد. بر اين اساس ميزان قابل توجهي از آن خصلت با شما همراه خواهد بود و گاه و بيگاه در رفتارتان بروز خواهد كرد، به ويژه كه دير اقدام نموده ايد و به مدت هجده سال به انواع مختلف آن مبتلا بوده ايد، پس علاج صد در صد آن ممكن نيست اگر چه با پايبندي دقيق و كامل به راهكار هاي ارائه شده، در صدد قابل توجهي از آن مرتفع مي گردد. ان‌شاءالله.

3ـ دوست گرامي، ايجاد صفات روحي و زدودن آن ها با ضرب و زور محقق نمي‌گردد و اين گونه نيست كه با ريختن يك قاشق شربت در دهانتان، چه بخواهيد چه نخواهيد، هدف به دست آيد، به ويژه در خصلت هاي پايدار، از اين رو با همت و تلاش عالي به راهكارهايي كه در زير بيان مي شود عمل كنيد(حداقل به مدت چهل روز و به تمام راهكارها) تا ان شاءالله اندك اندك خصلت قبلي جايش را به خصلت مطلوب بدهد.

توجه داشته باشيد كه خسته شدن، يك روز در ميان عمل كردن، برخي راهكارهايي را به كار گرفتن و برخي را رها ساختن و از ابتدا آن ها را بي اثر تلقي نمودن آفت‌هايي است كه بروز مي كند و شما را از رسيدن به هدف باز مي دارد. لذا به هيچ يك از آفات فوق نبايد مجال بروز داد تا موفقيت حاصل آيد.

راهكارها:

به راهكارهاي زير به صورت دقيق و مستمر عمل كنيد:

1ـ محتواي ذهني خودتان را تصحيح كنيد. ريشه اصلي عدم اعتماد به نفس،‌ عدم باور توانايي خود است. انسان هايي كه از عدم اعتماد به نفس رنج مي برند، معمولاً خود را نيافته اند و يا خود را ناتوان مي بينند و همگان را از خود برتر مي پندارند، لذا جرأت عمل آن ها اندك است. شما بايد شناخت خود را از خودتان در تئوري و عمل تصحيح كنيد. از نظر تئوري ليستي از تواناييها، صفات خوب و مثبت و مؤثر در ارتباط را نوشته، روزي چند بار آن را با صداي بلند بخوانيد و روزي سه سطر هم به آن اضافه كنيد. از نظر عملي هر گاه به هنگام عمل كردن انديشه و ذهنيّتي مبني بر ناتواني،‌ نشدن و ... به ذهنتان آمد، سريع به آن پاسخ ذهني و عملي بدهيد، مثلاً اگر بخواهيد در جمع همكلاسي هاي خود مقاله اي را بخوانيد، اين افكار به ذهنتان مي آيد كه:

1ـ ديگران به من مي خندند،

2ـ ديگران متوجه مي شوند كه مقالة من خوب نبود.

3ـ آبروي من نزد ديگران مي رود،

4ـ اگر خراب شد چه كنم؟

5ـ بچه ها اذيتم مي كنند و ... .

به تمام اين افكار دو نوع پاسخ بدهيد:

الف) پاسخ ذهني مثلاً خنده ديگران به من چه؟ مقالة من سطحي نيست؛ ‌خيلي هم خوب است. كار بدي نكردم كه آبرويم برود. خراب شد كه شد! دنيا كه خراب نمي‌شود! پس تمام آن انديشه ها و ذهنيت هاي منفي را پاسخ دهيد.

ب) با عمل خود آن ذهنيت و افكار منفي را دور بريزيد، يعني بگوييد هر چه مي‌خواهند بگويند و هر چه مي خواهد بشود. من اين كار را مي كنم، و آن عمل را شروع كنيد. در حين عمل كردن به واكنش ديگران اعتنا نكنيد، بلكه چشمان خود را روي هم گذارده و كار خود را عملي سازيد.

بنابراين عقب نشيني در تمام كارهايي كه انجام آن را مي پسنديد، ممنوع است.

و خود آگاهي خويش را تصحيح كنيد و هرگز افكار منفي در مورد خودتان را تكرار نكنيد و بر زبان نيآوريد كه من نمي توانم، نمي شود، بد است و ... بلكه هميشه به خود تلقين كنيد كه مي توانم، خوب است و ... .

2ـ در جمع كوچك دوستان خود، فعّال و پرجنبش و جوش باشيد و به واسط تمسخر و ... آن ها كنار نكشيد. از هر جمعي كه ابا داريد، وارد شويد و هدف خود را تعقيب نماييد. در اين گروه ها صحبت كنيد، تعريف و تمجيد نماييد، جوك بگوييد و مطلب علمي بيان كنيد. البته قبلاً خود را آماده كنيد و از فعاليت هاي ساده و كوچك كار را شروع نماييد و بعد از آمادگي ديگر توقف نكنيد.

3ـ در فعاليت هاي جمعي مشاركت كرده و نقش كليدي را بر عهده بگيريد و براي نقش خود وظايفي را بر شمرده و به آن ها عمل كنيد.

4ـ هرگز از خود انتقاد نكنيد و خودتان اعمالتان را تصحيح كنيد، ولي تخريب نكنيد. از خودتان و عملكردتان حمايت عاقلانه كنيد.

5ـ بعد از هر عمل اجتماعي سريع خود را تشويق كنيد، مثلاً با خود بگوييد: ديديد كه من هم مي توانم. مگر من از ديگران چي كم دارم؟

6ـ سطح تحمل خود را بالا ببريد، مثلاً با خود بگوييد كه بي عيب تنها خدا است. هر شخصي يك عيبي دارد و هر شخصي هم شكستي دارد؛ مهم آن است كه در محيط آميخته به شكست خود را بالا بكشيد و رشد كنيد. هميشه اين نوع افكار را با خود تكرار كنيد.

2ـ روابط خود را با ديگران مورد تجديد نظر قرار داده و باز سازي كنيد.

لذا خوب گوش دهيد و خوب واكنش كلامي و رفتاري نشان دهيد. سر خود را بالا بگيريد و ارتباط چشمي با ديگران داشته باشيد. احساسات و نيازهاي خود را با آن ها در ميان بگذاريد. تنها به آن ها احترام نگذاريد، به خود نيز احترام بگذاريد.

8ـ هرگز شكست ها و آسيب هاي گذشته را مرور نكنيد و يا اگر مرور كرديد، بزرگ نمايي نكنيد، بلكه كوچك و كم اهميت جلوه دهيد و به خود بگوييد كه هر كسي ممكن است شكست بخورد.

9ـ در برابر افرادي كه جسوري بيش از اندازه و برتر از شما دارند، رفتار انفعالي نداشته باشيد. محيط را هم ترك نكنيد، بلكه رفتار تهاجمي و پاسخگويي قاطع داشته باشيد. با اين رفتار در عمل، خود را تشويق مي كنيد و اظهار وجود خود را تقويت مي‌كنيد. لذا از واكنش نا به جا و ناپسند ديگر جا نزنيد و عقب نشيني نكنيد.

در نهايت اگر افراد ناباب و ناسالمي بودند، بعد از واكنش مخالف نشان دادن ارتباط خود را قطع كنيد، و ارتباط استهزا آميز آن ها را تحمل نكنيد.

10ـ ذِكر شريف لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم را زياد بگوييد.

11ـ هنر آموزي و توانمند سازي خود را فراموش نكنيد. هميشه هنري براي عرضه و حرفي مطلوب براي گفتن داشته باشيد تا ديگران هم شما را ترغيب كنند و شما از ديگران نيز تمجيد بگيريد.

12ـ تا خواب چشمان شما را پر نكرده، به رختخواب نرويد و به محض بيدار شدن، از رختخواب دور شويد.

13ـ در روز حداقل چهل آيه از قرآن را تلاوت نماييد و با صداي بلند قرآن را قرائت كنيد.

14ـ نمازهاي صحيح و عشا و مغرب و برخي ادعيه را كه به جا مي آوريد، با آواز رسا و صداي بلند بخوانيد.

15ـ هر روز صبح پانزده تا بيست نفس عميق را فراموش نكنيد، به همراه ورزش صبحگاهي.

16ـ براي اطلاع بيشتر از كتاب هاي زير استفاده كنيد:

الف) روش هاي افزايش عزت نفس، نوشتة اسماعيل بيابانگرد.

ب) اعتماد به نفس برتر، ترجمة حميد اصغر پور.

ج) روان شناسي اعتماد به نفس، نوشتة اسلامي نسب.

د) روان شناسي حرمت نفس، ترجمة جمال هاشمي.

اميدوارم با عمل به راهكارهاي شناختي و عملياتي فوق موفقيت قرين شما گردد.

eporsesh.com

پرسش و پاسخ | اختلالات روان شناختی (وسواس)  

پرسش :

خواهرم وسواسی است به هیچ عنوان خوب نمی شود باید چه کار کنیم که خوب بشود؟

پاسخ :

با توجه به اینکه وسواس یکی از بیماریهایی است که خیلی زود از فرد مبتلا به دیگران منتقل می شود و اطرافیان باید خیلی مراقب باشند در اینجا به شما توصیه می کنیم که از خواهرتان بخواهید که با ما مکاتبه کنند و کاملا مشکلشان را توضیح دهند تا ما بهتر بتوانیم ایشان را راهنمایی کنیم .

از اینکه خود مستقیما بخواهید مشکل خواهرتان را حل کنید اجتناب کنید چون احتمال این مطلب زیاد است که شما هم به این مشکل دچار شوید و از طرفی ، باید این مشکل به صورت گام به گام بر طرف شود. اما شما تنها کاری که می توانید بکنید اینست که مقداری یه صورت کلی در مورد وسواس و فرمایشات دین اسلام در این زمینه برایشان صحبت کنید و ایشان را برای حل مشکلشان تشویق کنید چون تا موقعی که خود ایشان نخواهند ، مشکلشان حل نخواهد شد . لذا برای اینکه آگاهی شما در این زمینه بیشتر شود مطالبی ارائه می گردد :

در روایتی نقل شده که وقتی در نزد حضرت صادق (ع ) راجع به کسی گفتند عقل و بینش خوبی دارد، اما قدری در وضو و نمازش وسواس دارد، حضرت فرمودند: این چگونه آدم عاقلی است که پیروی از شیطان می کند. بعد فرمودند: ((ان الشیطان یحب ان یطاع ; شیطان دوست دارد که از او پیروی شود)), (چهل حدیث امام خمینی).

در روایت دیگری امام صادق(ع) در پاسخ به سوال از تکلیف کسی که در تعداد رکعات نمازش زیاد شک می کند به طوری که اصلا نمی داند چند رکعت خوانده و چند رکعت باقی مانده است، فرمودند: باید نمازش را اعاده کند. سپس به امام عرض شد: زیاد شک می کند به طوری که هر چه هم اعاده کند باز شک می کند فرمود: به شک خود اعتنایی نکند (و به نمازش ادامه دهد).

امام (ع) در ادامه فرمودند: با شکستن نماز،شیطان پلید را به خودتان عادت ندهید که با این کار او را به طمع اندازید. (که هر لحظه به سر وقت شما بیاید و وسوسه کند) زیرا شیطان خبیث است و بر هر چه عادتش دهند، عادت می کند پس هر یک از شما (که کثیرالشک باشد) به شک خود اعتنا نکند و نمازش را زیاد نشکند، چون اگر چند مرتبه به شک خود اعتنا نکرد دیگر دچار شک نخواهد شد. شیطان پلید می خواهد مطاع باشد لذا اگر نافرمانی شود دیگر به طرف کسی از شما نمی آید.

همانطور که از این دو روایت و دیگر روایات استفاده می شود، وسواس نشانه جهل است و آدم وسواسی جاهل تلقی می شود. و نباید به شک های خود اعتنا کند و وظیفه دارد مانند معمول افراد در آنچه دچار وسواس است عمل کند. یعنی از هر چیزی که معمول مردم، نجس می دانند اجتناب کند نه بیشتر و در شستن لباس و بدن و یا وضو گرفتن و غسل کردن و غیره مانند معمول مردم از آب استفاده کند و بیشتر از آن اسراف است و جایز نیست . در واقع کسی که بیشتر از مقداری که شرع مقدس برای شستن و تطهیر محل نجس تعیین کرده آب می ریزد و یا در انجام دیگر اعمال عبادی یا غیر عبادی اش تکرار و افراط می کند نوعی دهن کجی به شارع مقدس و دستورات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است . زیرا همان طور که تفریط و بی مبالاتی و بی توجهی نشانه جهل است و غلط، افراط و زیاده روی نیز از نظر ائمه اطهار(ع) و شرع مقدس مردود است.

حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: « افراط و تفریط هر دو نشانه جهل و بی عقلی است». شخص وسواسی نیز در فکر و یا عمل وسواسی اش دچار حساسیت بیش از اندازه و تکرار مزاحم است و از حد متعادل و آنچه تعیین شده، خارج شده است. آری شک و تردید های موجود چه در افکار و چه در اعمال ،ناخواسته و غیر اختیاری است و بدون اراده شخص به ذهن فرد می آید و یا در عمل و رفتارش ظاهر می شود و به عبارتی یک نوع بیماری است که در وجود فرد رخنه کرده است. و به عبارتی یک نوع بیماری است که در وجود فرد رخنه کرده است.

ولی باید سعی شود با راهکارهای مختلف درمانی که متخصصین بیان کرده اند، به درمان و حل آن مشکل بپردازد که مطمئنا قابل درمان است و تجربه نیز این مطلب را تأیید می کند. و اگر آدم وسواسی مشکل خود را به عنوان یک روند مزاحم و یا بیماری تلقی کند و بپذیرد که رفتار یا فکر وسواسی اش غلط است، به دنبال راه حل منطقی آن خواهد رفت زیرا در بسیاری موارد چنین افرادی ، این مشکل را اصلا مشکل و بیماری تلقی نمی کنند و گمان می کنند که روش صحیح همان است که آنها دارند و دیگران را حتی بی مبالات و بی توجه می دانند بنابراین پذیرفتن بیماری و درد به عنوان یک واقعیت نامطلوب اولین گام برای درمان و حل مشکل است.

از مقدمه فوق نتایج زیر حاصل می شود:

وسواس یک بیماری است و نشانه جهل است و باید از آن اجتناب کرد.

وسواس قابل درمان است.

اولین گام برای درمان بیماری و مشکل وسواس پذیرفتن مشکل از طرف خود فرد است.

از جمله ضررهایی که وسواس به دنبال دارد اختلال در امور زندگی، صرف زمان زیاد در انجام کاری خاص و باز ماندن از وظایف دیگر، بی توجهی به دستورات و احکام و قوانین شرعی و عقلی، و اسراف و ...

لزوم عدم اعتنای آدم وسواسی به گمان خود و اجتناب از هر گونه تکرار عمل.

در پایان باز هم لازم به ذکر است که روش برخورد با آدم وسواسی و حل مشکل وی نیازمند آگاهی و شناخت کافی از علل و عوامل به وجود آورنده این بیماری و تخصص داشتن در زمینه چگونگی درمان آن است . بنابراین پس از ریشه یابی عوامل این مشکل باید به مشاور و روانشناس متخصص در این زمینه مراجعه کرد و به راهکارهای عملی ای که متخصص این رشته در جلسات مشاوره ای حضوری یا کتبی به درمانجو ارائه می کند توجه کافی داشت وبه درمان کامل آن پرداخت که مستلزم زمان کافی است.

در پایان برای اطلاعات بیشتر به دو کتاب معرفی شده زیر مراجعه کنید و بهتر است کتابی در این زمینه برای ایشان بگیرید و در مناسبت خاصی به ایشان هدیه کنید.

وسواس، مرحوم مصطفی زمانی

وسوسه و وسواس در اسلام، محمود ارگانی حائری

www.d.ir

پرسش و پاسخ 2

پرسش:

سلام. 

وقت بخیر
شما چطور بین روانشناسی و دین نقطه تعادل رو ایجاد کردید؟ در درون خودتون منظورم هست

 


پاسخ:

 


با سلام و وقت به خیر دوست عزیز؛ 
در پاسخ به پرسش شما، در باره ایجاد تعادل بین روان شناسی و دین در درون خودم، من به مثابه کارل گوستاو یونگ -روان شناس تحلیلی- معتقد هستم که علم روان شناسی باید به مسائل دینی توجه خاصی مبذول دارد و در اقوال و عقاید مربوط به متافیزیک (مابعدالطبیعه) غور کند و رموز و کنایات و مکاشفاتی را که از هزاران سال پیش جزو مناسک و مراسم دینی بوده اند و ولو خواب های انسان امروزی را از لحاظ مضامین دینی آن ها مورد تعبیر و تفسیر قرار دهد. لذا لازم می‌دانم دو نکته مهم را ذکر نمایم : 

 


1. به نظر می رسد در تعریف دین دو رویکرد کلی وجود داشته باشد: 
الف: گاهی دین به عنوان پدیده ای مستقل از انسان در نظر گرفته می شود که برخی از گزاره های اعتقادی و اخلاقی و مقوله ی رفتاری را شامل می شود . 
ب: گاهی هم دین به معنای پایبندی به شریعت و آیین و تدین و دینداری است که این میان دانشمندان غرب شیوع بیشتری داشته و دارد. 

 


2. روان شناسی دینی را نباید با روان شناسی دین اشتباه گرفت و کاملا با یکدیگر فرق دارد . روان‌شناسی دین مشتمل است بر به کار بری متدهای روان‌شناختی و فریم‌ورک‌های تفسیری، بر مفاد گوناگون سنن دینی و همچنین بر هم افراد مذهبی و هم غیر مذهبی. گستره فوق‌العاده متدها و فریم‌ورک‌ها می توانند به‌طور کمک‌کننده‌ای با توجه به تمایز کلاسیک میان رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی و مبتنی بر علوم انسانی خلاصه شوند لیکن در مقابل روان شناسی دینی باور های مذهبی به منزله اصل و منبع قرار می گیرد و روان شناسی در چارچوب آن سنت ایمانی جستجو می شود. 


اولین نظریه پردازی که رسماً روان شناسی دین را پایه گذاری کرد، ویلیام جیمز بود، و دنباله ی آن هگل، فروید، یونگ، آدلر، آلپورت، اریکسون و اتو بودند که از این بین کارل گوستاو یونگ دیدگاه خداباورانه ای نسبت به دین داشته است. (ر.ک.  کتاب روان شناسی و دین اثر یونگ ترجمه ی فؤاد روحانی

 


من با عقیده ی فروید -پدر علم روان کاوی نوین- کاملاً مخالف هستم که کتاب توتم و تابو ترجمه محمدعلی خنجی از ایده عقده ادیپ (تمایل جنسی پسر به مادر همراه با حس رقابت و دشمنی با پدر) برای توضیح چگونگی پیدایش دین در مراحل آغازین رشد بشر استفاده می‌کند. همچنین فروید در کتاب موسی و یکتاپرستی به بازسازی تاریخ‌نگاری کتاب مقدس بر اساس تئوری خویش می‌پردازد و در کتاب آینده یک پندار ترجمه هاشم رضی بیان می‌کند که دین یک پندار یا چارچوب خیالی است که انسان برای رسیدن به بلوغ باید از قید آن آزاد گردد. فروید عقیده دارد که اعتقاد به خدا به مثابه پدر رفتاری کودکانه و عصبی است و نیز مذاهب تحکم‌کننده ناکارآمد بوده و انسان را از خود بیگانه می‌کنند.


نکته قابل توجه اینست که روان شناسی یک علم است لیکن دین، مذهب اعتقادی است و باید علم در راستای دین باشد، چرا که بی علمی ، خرافات می آورد و بی دینی هم بی اخلاقی اجتماعی . 


با آرزوی بهروزی وپیروزی

سید سروش سیدی فرد

 

 

پرسش و پاسخ 1

پرسش :

[7/7, 00:03] سلام اقای سیدی فرد یه سوال داشتم
[7/7, 00:04]  وقتی مدرک کار شناسی گرفته بشه ما روانشناس عمومی میشیم  یا بالینی یا هیچکدوم،،،میشه یه توضیح بدین،،،هر کسی یه چیزی میگه


پاسخ : 

مادامی که اخذ مدرک کارشناسی روان شناسی می شویم  ،  چون از سال 1393 به بعد رشته روان شناسی به مثابه رشته پزشکی ابتدا عمومی گذرانده می شود و سپس دوره های انترنر تخصص بالینی و مشاوره،  لذا ما به عنوان کارشناس مسائل عمومی روان شناس و کارشناس امور روانی محسوب می شویم.  
و از کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی تر میشه.  درست به مثابه شاخه های علوم پزشکی.  با این تفاوت که رشته روان شناسی ۴سال دوره کارشناسی عمومی و پزشکی ۷سال دوره عمومی گذرانده میشود. 

یک روان شناس عمومی بعد ۴ سال کارشناسی،  در صورت تخصص بالینی نیاز به ۲سال زمان است. در مجموع بعد حداقل 7سال تبدیل به یک روان شناس تخصصی میشیم.  که بعد نیاز باشه تخصصی تر در مقطع دکتری ادامه میدهیم. 

بنابراین ما دانشجویان کارشناسی روان شناسی،  روان شناس عمومی محسوب می شویم .

با آرزوی موفقیت 
سید سروش سیدی فرد