شوپنهاور به مثابه آموزگار

اندیشمند راستین کیست؟ اندیشمند راستین همواره شاد است و تجدید قوا می‌کند، چه جدی باشد و چه به طنز بپردازد، چه خرد انسانی و چه شفقت خدایی‌اش را نشان دهد. او هیچ گاه هیئتی حقیرانه نمی‌گیرد. دستانش نمیلرزد و چشمانش پر اشک نیستند. او همیشه اطمینان را با سادگی و شجاعت را با نیرومندی مثل یک فاتح در خود جمع دارد، اگرچه گاهی ممکن است با خشونت و بی‌اعتنایی رفتار کند. او همان خدای فاتح در برابر دیوهای مغلوب است، از این رو با اطمینان هر چه بیشتر، سرود شادی سر می‌دهد. آن شادی که انسان گاهی در نویسندگان میان‌مایه و متفکران مدعی و بدلی به آن برمی‌خورد، موجب احساس بدبختی می‌شود. مثلاً تأثیری که احساس خشنودی و شادی دیوید اشتراوس در من داشت، از این دست است. انسان به راستی احساس شرم می‌کند که چنین هم‌عصران شادی داشته باشد، زیرا اینان روزگار ما و مردم آن را در برابر نسل های آینده مثله می‌کنند. این نوع اندیشمند شاد، اصلاً نمی‌تواند رنج‌ها و ددمنشی‌هایی را که مدعی دیدن آنها است و با آنها می‌جنگد، ببیند. این است که با ابراز شادمانی‌اش در حقیقت ما را می‌فریبد، او می‌خواهد ما را وادارد باور کنیم جنگی در میان بوده است و از آن میان ما فاتح بیرون آمده‌ایم. زیرا در نهایت، شادی تنها پس از پیروزی ممکن می‌شود. این اصل درباره آثار متفکران حقیقی همان‌قدر صادق است که درباره هر نوع اثر هنری. بگذارید محتوای مطالب به همان بدی و به همان جدیتی باشد که خود زندگی هست؛ وقتی شِبه‌ِمتفکر یا شبه‌هنرمند از مرز بی‌کفایتی و نارسایی خود فراتر رود، اثرش تاثیری دردناک و ملالت‌بار ایجاد خواهد کرد. هیچ چیز بهتر و شادتر از این برای انسان نمی‌تواند باشد که در همجواری یکی از فاتحان معنوی متفکر و ژرف‌نگر، قرار بگیرد. انسان بایستی به آن چه زنده‌ترین است، عشق ورزد و چون فرزانگان سرانجام به زیبایی بگراید. این قهرمانان، صادقانه سخن می‌گویند، لکنت زبان ندارند و درباره آن چه شنیده‌اند وراجی نمی‌کنند. اینان فعالند و به حقیقت زندگی میکنند، نه پشت یک نقاب و زندگی ایشان با عامیان متفاوت است، این است که در جوار شان احساس انسان بودن و طبیعی بودن می‌کنیم و بسا مانند گوته فریاد برمی آوریم: «چه‌قدر موجود زنده شکوهمند و گرانقدر است! چه‌قدر هماهنگ با آنچه در آن می‌زید! چه قدر حقیقی! چه قدرسرشار از زندگی!

#فریدریش_نیچه/ #شوپنهاور_به_مثابه_آموزگار

در باب حکمت زندگی...

هیچ کس را به علت رفتار غرور آمیز و بی‌اعتنایی اندک از دست نمی‌دهیم، بلکه به این علت او را از دست می‌دهیم که رفتاری بیش از اندازه دوستانه و فروتنانه از ما دیده است. این رفتار موجب نخوت و تحمل‌ناپذیر شدن آنان می‌گردد و به شکست رابطه منجر می‌شود. همان‌طور که هر کس در محدوده‌ی پوست خود قرار دارد، از حیطه‌ی شعور خود نیز نمی‌تواند بیرون رود و درست در همین محدوده زندگی می‌کند: از این رو نمی‌توان از بیرون چندان کمکی به دیگری کرد.

#آرتور_شوپنهاور / #در_باب_حکمت_زندگی